وقف و شرايط فروش و انتقال ملك موقوفه 2

۱۵ بازديد

انتقال ملك موقوفه:
مال موقوفه قابل خريد و فروش نيست و انجام هيچ عمل حقوقي كه موجب انتقال عين موقوفه به غير شود جايز نيست، اما گاهي شرايط و شرايطي پيش مي آيد كه فروش مال موقوفه را براي حفظ مؤسسه ايجاب مي كند. وقف و مصالح موقوفه. به همين دليل است كه در منابع معتبر فقهي و حقوق مدني ايران در موارد استثنايي نقل و انتقال مال موقوفه جايز اعلام شده است.

بر اساس ماده 88 قانون مدني، بيع وقف در صورتي كه ضرري داشته باشد يا بيم آن باشد كه موجب ضرر شود به طوري كه امكان منفعت از آن وجود نداشته باشد، در صورتي كه بناي آن معذور باشد يا جايز باشد. براي اينكه كسي براي ساخت آن حضور نداشته باشد.

 

 
وقف عام و وقف خاص:
وقف خاص وقفي است كه در آن وقف به اشخاص خاصي كه وقف معين مي كند مقيد يا معطوف مي شود، اما وقف عام وقفي براي مصالح عمومي است و وقف منحصر به آن نيست و دامنه آن نيز وسيعتر است.

 در مورد بيع و انتقال مال موقوفه و شرايط آن بايد گفت كه طبق مقررات شرعي و آنچه در قانون مدني پيش بيني شده، اصل بر عدم امكان فروش مال وقفي است يعني قانون مدني نيز فروش مال موقوفه را ممنوع مي كند مگر در موارد خاص كه اين موارد خاص نيز توسط قانونگذار مشخص شده باشد.

 


 

شرايط جواز فروش ملك وقفي:
در مواردي كه مال موقوفه خسارت ديده يا احتمال دارد در صورت عدم فروش خسارت وارد شود و ديگر قابل استفاده نباشد، امكان فروش مال موقوفه وجود دارد. ، به گونه اي كه امكان تعمير، توسعه و بازسازي آن وجود نداشته باشد يا كسي حاضر به انجام اين كار نباشد.

مورد ديگري كه در قانون مدني به صراحت پيش بيني شده است در شرايطي است كه به دليل اختلاف بين ذينفعان وقف، خطر خونريزي وجود دارد. اختلافات در مورد وقف بايد به حدي باشد كه احتمال به خطر افتادن جان شخص يا افراد وجود داشته باشد.

طبق قوانين جديد، در مواردي كه حاكم شرع يا ولي قانوني، فروش مال موقوفه را طبق قانون وقف و بر اساس مصلحت بالاتر اجازه فروش مال موقوفه را بدهد، البته با اطلاع ولي قانوني نيز امكان فروش وجود دارد. ، ولي قانوني نيز در چارچوب موازين شرعي و بنا بر ضرورت يا مصلحت است. چنين اجازه اي خواهد داد ولي در هر حال طبق قانون تشكيل سازمان اوقاف و آئين نامه آن در مواردي كه فروش موقوفات مجاز باشد با توجه به شرايط ذكر شده اجازه رئيس سازمان اوقاف مي باشد. به عنوان نماينده ولي قانوني براي بيع لازم و ضروري است.
 

 
علت برخي ايرادات به عدم اجازه تبديل وقف:
در مورد دلايل مخالفت برخي افراد با عدم جواز فروش يا تبديل وقف بايد گفت كه دليل اصلي اين افراد شرعي و به دليل فلسفه وقف است. زيرا طبق تعريف، كاركرد، ذات و اثر اصلي وقف، مال از هرگونه نقل و انتقال محفوظ است و فقط منافع آن به نحوي كه وقف پيش بيني كرده است، تخصيص مي يابد.

بنابراين برخلاف اين اصل، بيع يا تبديل وقف مستلزم دليل و اذن قانوني و شرعي است. به همين دليل در مواردي كه به موجب قوانين خاصي مانند قوانين اصلاحات ارضي يا قوانين زراعت موقت و قوانين مشابه، اراضي موقوفه فروخته يا اجرا شده باشد، اين قوانين واگذار شده باشد، قانونگذار دو قانون ابطال اسناد و مدارك را تصويب كرده است. فروش رقبا، آب و اراضي موقوفه در سال 1350 و قبل از آن، نقل و انتقالات مربوط به وقف، حتي اگر در ازاي قوانين خاصي از جمله رجعت زمين باشد.قانون orm، نامعتبر هستند. انجام داده است.

مطابق ماده 89 قانون مدني هر گاه قسمتي از مال آسيب ببيند يا در شرف ضرر باشد به نحوي كه نفعي از آن ممكن نباشد همان قسمت فروخته مي شود مگر اينكه ضرر آن قسمت باشد. موجب از بين رفتن منفعت قسمت باقي مانده است، در اين صورت كل آن فروخته مي شود.

در اين ماده به مواردي اشاره شده است كه قسمتي از مال موقوفه خسارت ديده و قسمت ديگر سالم است، يعني احتمال تبعيض در مال موقوفه وجود دارد. مثلاً در مورد ملكي كه چندين قسمت دارد و تمام قسمت هاي آن وقف شده و قسمتي از آن در حال تخريب است ولي قسمت ديگر آن قابل استفاده است، بايد گفت آن قسمتي از ملك كه مشرف به آن است. خسارت فروخته مي شود اما قسمت قابل استفاده است. در حال استفاده باقي مي ماند.

 

 
بيع موقوفه جايز نيست مگر در موارد خاص:
اصل بر اين است كه فروش موقوفه جز در موارد خاص جايز نيست. همچنين اگر اين شرايط براي قسمتي از موقوفه صادق باشد، بر همان قسمت جاري مي شود و شامل همه موقوفات نمي شود.

موضوع وقف بايد از ابتدا طبق نظر واقف مورد استفاده، عمل و اجرا قرار گيرد و طبيعتاً هنگامي كه چنين تغيير و تحولي در آن رخ مي دهد، به جاي آن كه واقف پيش بيني كرده يا به نحوي كه پيش بيني مي كند. به نيت واقف نزديكتر است. هزينه دارد مثلاً اگر ساختمان اختصاصي دانشگاهي در شرف فرسودگي باشد و كسي نتواند آن را تعمير كند، اگر به عنوان ملك نجات فروخته شود، درآمد آن به هزينه دانشگاه اختصاص مي‌يابد.

وقف و شرايط فروش و انتقال ملك موقوفه

۲۰ بازديد

وقف يك سنت اسلامي است كه بر اساس آن اصل يك مال يا منافع آن براي خدمات عمومي و براي رضاي خدا وقف مي شود. قانون مدني ايران كه مباحث مربوط به وقف را از منابع فقهي شيعه دريافت كرده است، مواد 55 تا 91 را به اين موضوع اختصاص داده است. ماده 55 قانون مدني وقف را چنين تعريف مي كند: وقف به اين معناست كه عين مال و حضانت و منافع آن محفوظ است. منظور از حبس مال، حفظ عين مال و جلوگيري از انتقال مالكيت، تصرف و تلف آن است. منظور از كلمه «تسبيل» قرار گرفتن در راهي است كه مورد نظر واقف بوده يا به عبارت ديگر قرار گرفتن در راه خدا. احكام و شرايط وقف:
 ماده 56 قانون مدني نيز مي گويد: وقف به تقاضاي واقف هر لفظي كه دلالت بر معناي آن داشته باشد و قبول طبقه اول اولياي قانوني آنها يا اولياي قانوني آنها در صورت محدود بودن آنها صورت مي گيرد مانند. وقف بر فرزندان; و اگر وقف بلامحل يا وقف براي مصالح عمومي باشد، قبول حاكم شرط است.

اين مقاله به شرايط ايجاب و قبول وقف اختصاص دارد. بر اساس اين ماده، اگر وقف محدود باشد، يعني براي شخص معين يا افراد معدودي باشد، نياز به قبول آن شخص يا قائم مقام قانوني اوست. اما اگر وقف محدود نباشد و مصلحت عمومي را تأمين كند، مثلاً براي طلاب، فقرا، مسافران و يا به طور كلي، نياز به تأييد حاكم دارد. البته در اين موضوع تفاوت هايي وجود دارد.

 برخي از فقها و حقوقدانان وقف را عقد نمي دانند و به نظر آنان نيازي به مطالبه و قبول آن نيست. همچنين برخي حاكم را از مقامات حكومتي نمي دانند، بلكه معتقدند حاكم شرع بايد تاييد كند و حاكم شرع الزاماً جزء حكومت نيست. طبق ماده 57 قانون مدني، واقف بايد مالك مالي باشد كه وقف مي كند و در معاملات نيز داراي صلاحيت باشد. است.

در واقع اين ماده وقف را فقط براي مالك جايز دانسته و داشتن اهليت معامله را براي مالك لازم دانسته است. يعني مالك بايد بالغ و عاقل و بالغ باشد. در ماده 58 نيز به اين موضوع پرداخته شده است كه فقط وقف مالي كه با حفظ مال قابل بهره برداري است، اعم از منقول يا غير منقول، مشترك يا انحصاري، جايز است.

 اين ماده بر لزوم بقاي موقوفه تاكيد دارد و بر اساس آن تنها آن اموالي قابل وقف هستند كه خود موقوفه با استفاده از منافع آنها از بين نرود. اما براي تحقق قبض به چه كساني بايد وقف داده شود در ماده 62 اين قانون آمده است.

در صورت بسته شدن وقف به كساني كه به آنها داده شده يا نمايندگان قانوني آنها وقف مي كنند. اگر وقف منتهي باشد و واقف متولي براي آن انتخاب كرده باشد متولي وقف آن را بر عهده مي گيرد و اگر هيچ يك از اينها نباشد حاكم متولي را انتخاب مي كند و وقف به او تعلق مي گيرد.

 

 
عدم فوريت قبض وقف:
قانونگذار در ماده 60 قانون مدني موضوع عدم فوريت قبض وقف را ذكر و بيان كرده است، در قبض اضطرار وجود ندارد، اما تا زماني كه واقف به وقف اعتراض نكرده است، هر گاه قبض را بدهد. ، وقف تمام شده است.

در ماده 61 نيز آمده است كه پس از اتمام وقف، واقف نمي تواند آن را فسخ يا تغيير دهد. يكي ديگر از مواد قانون مدني كه به موضوع وقف مي پردازد، ماده 67 است كه مي گويد وقف مالي كه قبض مي شود و امكان وصول آن وجود ندارد، باطل است. البته اگر شرايط مال به گونه اي باشد كه امكان تسليم واقف وجود نداشته باشد، ولي امكان دريافت آن براي واقف وجود داشته باشد، وقف اشكال ندارد.

مثلاً شخص الف كشتي خود را وقف شخص ب مي كند كه در دريا رها شده و احتمال تسليم آن براي او نسبي است. در اينجا اگر ب توانايي تملك كشتي را داشته باشد بايد گفت وقف صحيح است. طبق ماده 68 قانون مدني، كليه روابط طبيعي و عرفي موقوفه جزء وقف محسوب مي شود مگر اينكه در وقفنامه ذكر شده باشد.

مثلاً خانه اي وقف است و اگر در حياط خانه درختي باشد جزء وقف محسوب مي شود. اما واقف مي تواند در قباله ذكر كند كه درختان يا ميوه درختان جزء وقف نيست. قانونگذار در ماده 69 قانون مدني اشاره مي كند كه وقف صحيح نيست مگر به اعتبار موجود.

در واقع وقف را بر شخص يا چيزي كه وجود ندارد باطل مي كند. نكته ديگر اين است كه انسان مي تواند پولي را به خود و چش اختصاص دهدبچه ها در اين صورت وجود طبقه اول كفايت مي كند. طبق ماده 70 قانون مدني، اگر قسمتي از موقوفه براي ميت و قسمتي براي فعلي باشد، وقف به نسبت حصه موجود صحيح است و وقف به نسبت غير موجود باطل است.

وقف بر نفس، به اين معنا كه واقف، خود را وقف او يا غير واقف كند، يا پرداخت ديون يا ساير مخارج خود را از فوايد وقف قرار دهد، باطل است. همچنين اگر كسي اداي دين يا مخارج ديگر خود را از منافع موقوفه وارد كند، وقف باطل است. فرقي نمي كند در زمان زندگي باشد يا بعد از مرگ.

البته شرط منفعت وقف كه بر عهده واقف است نيز باطل است، اما وقف را باطل نمي كند. همچنين طبق ماده 73 وقف به اولاد و اقارب و خدمه و امثال آنها كاملاً صحيح است. البته مشروط بر اينكه وقف براي نفقه زوجه نباشد.

طلاق و نقش داور

۹ بازديد

در كليه موارد تقاضاي طلاق به جز طلاق توافقي دادگاه بايد براي ايجاد صلح موضوع را به داوري ارجاع دهد و در اين موارد دادگاه بايد بنا به نظر داوران راي صادر كند و در صورت عدم صدور رأي. آن را بپذيريد، نظريه داوران را رد كنيد.
 

بر اين اساس در صورتي كه طلاق توافقي يا به درخواست مرد باشد دادگاه نسبت به صدور گواهي عدم امكان سازش اقدام مي كند و در صورتي كه به درخواست زوجه باشد طبق قانون اقدام مي كنند. صدور حكم الزام زوج به طلاق يا احراز شرايط اعمال وكالت در طلاق.
 

در كليه موارد طلاق به جز طلاق توافقي دادگاه بايد به منظور ايجاد صلح و سازش موضوع را به داوري ارجاع دهد. در اين موارد دادگاه بايد با توجه به نظر داوران راي صادر كند و در صورت عدم پذيرش نظريه داوران را با دليل رد كند.
 

پس از صدور قرار ارجاع درخواست طلاق به داوري، هر يك از زوجين موظفند يكي از بستگان متاهل خود را كه حداقل 30 سال سن و آشنا به مسائل شرعي، خانوادگي و اجتماعي داشته باشد به عنوان داور به دادگاه معرفي نمايند. يك هفته از تاريخ ابلاغ .
 

صميميت زوجيني كه همسرشان فوت كرده يا از هم جدا شده باشد در صورت وجود ساير شرايط مندرج در قانون و در صورت عدم حضور واجد شرايط در بين اقوام يا عدم دسترسي به آنها يا اعتراض آنها به پذيرش داوري هر يك به عنوان داور پذيرفته مي شود. از زوج ها آنها مي توانند داور خود را از بين افراد واجد شرايط ديگر تعيين و معرفي كنند.
 

در صورت استنكاف زوج از معرفي داور يا عدم صلاحيت آنان، دادگاه رأس يا به درخواست هر يك از طرفين، داور تعيين مي كند.
 ابطال عمليات اجرايي – ابطال عمليات اجرايي
اين اجرائيه پس از صدور اجرائيه از دادگاه اجراي احكام و اداره ثبت تحت شرايطي و به دلايلي ممكن است مبني بر اشتباه يا اشتباه قانوني يا مرجع رسيدگي كننده يا مرجع صادركننده باشد كه در صورت شرايط قانوني، شما يا خودتان مي توانيد لغو آن را از مقام ذيصلاح درخواست كنيد. لغو عمليات اجرايي
طبق ماده 169 آيين نامه اجرايي مفاد اسناد رسمي لازم الاجرا، «تعداد اجرائيه پس از صدور اجرائيه شروع مي شود و هركس (اعم از متعهد سند و هر ذينفع) كه از عمليات اجرايي شكايت داشته باشد مي تواند. شكايت خود را با ذكر دليل و تسليم مدارك به رئيس ثبت محل نظر رئيس ثبت احوال طبق مقررات به اطلاع ذينفعان خواهد رسيد و ذينفعان در صورت شكايت از اين موضوع. با تصميم رئيس سازمان ثبت مي‌توانند ظرف مدت 10 روز از تاريخ ابلاغ شكايت خود را به سردفتر محل تسليم و يا به هيأت نظارت ذي‌صلاح تسليم كنند.»

حال با توجه به آيين نامه اجرايي مفاد اسناد رسمي لازم الاجرا، امكان شكايت از عمليات اجرايي وجود دارد كه در موارد مختلف به بررسي اين شكايت در مرحله اجرا مي پردازيم.

 



 
شرايط شكايت از اجراي اسناد رسمي:
الف) سند بايد معتبر يا رسمي باشد: منبع سند بايد سند رسمي لازم الاجرا يا نظرات برخي كميسيون ها باشد. مدارك زير الزامي است:

الف- كليه اسناد مربوط به بدهي و ساير اموال منقول
ب- كليه اسناد رسمي راجع به معاملات ملكي كه بدون مراجعه به محاكم قضايي ثبت شده است
ج - تصميم هيأت داوري بورس اوراق بهادار
ه - بدهي كه كميسيون ماده 77 نسبت به اختلاف مؤدي و شهرداري در خصوص عوارض تصميم گيري مي كند.
و - مطالبات سازمان تامين اجتماعي بابت بيمه و خسارات و جرايم نقدي ناشي از اجراي اين قانون يا قانون قبلي.
ب) اجرائيه خلاف سند: سندي كه لازم الاجرا است نبايد داراي اجرائيه مغاير با مفاد سند باشد، به عبارت ديگر اگر اجرائي خارج از مفهوم و مفهوم سند باشد يكي از موارد بطلان اجراء و معلوم مي شود كه اجرا خلاف سند بوده و نيازي به نظر قضايي نيست و سردفتر مي تواند به آن رسيدگي كند.

ج) اجرائيه نبايد خلاف قانون باشد: در اين صورت ظاهراً دستور منطبق با مفاد سند بوده و مفاد اجرائيه نيز صحيح است مانند ابلاغ به متعهدله. نهايتاً موضوع اجرايي با قانون مربوطه مطابقت ندارد. مزايده و عمليات اجرايي آن نيز قابل ابطال مي باشد.

 

 
موارد اعتبار فروش جمعاپيس و تمديد حراج
الف) هر گاه بيع در روز و ساعت ديگري يا در مكاني غير از آنچه در آگهي معين شده است انجام شود.

ب) هرگاه شخصي را از خريد بدون دستور قانوني منع كنند يا بالاترين قيمتي را كه خواسته است رد كنند.

ج) در صورتي كه مزايده بدون حضور نماينده دادستان برگزار شود.

د) در صورتي كه خريدار طبق ماده 127 ممنوع از خريد بوده است.(ماده 127: «محكوم له مي تواند مانند ديگران در خريد شركت كند ولي ارزيابان و دلالان (عامل اجرايي) و ساير اشخاصي كه بيع را به عهده دارند. اقارب نسبي و سببي تا درجه سوم نمي توانند در خريد شركت كنند.»

مشاوره با وكيل پايه يك دادگستري و وكيل متخصص مرحله اجرا، اجراي احكام، اجراي احكام، مشاوره با وكيل جهت طرح دعوي ابطال اجرائيه صادره از دادگاه و مراجع ثبتي (اداره اجراي ثبت).

تعاريف، نكات و انواع قرارداد اجاره 2

۲۸ بازديد

6- اجتناب از خسارت به محل اجاره: مستاجر بايد از منزل يا مغازه به گونه اي استفاده كند كه خسارتي به آن وارد نشود.. در صورت بروز خسارت، مستاجر بايد خود آن را جبران كند.
7- خودداري از تغيير شغل در مغازه استيجاري: اگر مستاجر مغازه را براي كار خاصي (مثلاً طلافروشي) اجاره كرده باشد بدون رضايت موجر و مثلاً حق تغيير شغل را ندارد. ، به ساخت در و پنجره بپردازد زيرا در صورت عدم موافقت موجر با تغيير شغل مي تواند قرارداد اجاره را فسخ كند.
 

حقوق مستاجر
1- در منزل مسكوني يا آپارتمان: مستاجر معمولاً خانه اي را براي خود و اعضاي خانواده اش اجاره مي كند.
بنابراين حق استفاده از انبار يا پاركينگ مشترك را دارد. مگر اينكه در قرارداد اجاره به نحو ديگري توافق شده باشد.
در صورتي كه مستاجر پولي را از قبل به موجر داده باشد، در هنگام تخليه مي تواند آن را از موجر پس بگيرد.
اگر خانه يا آپارتمان نياز به تعميرات كلي داشته باشد، مستاجر مي تواند از صاحبخانه بخواهد اين تعميرات را انجام دهد.
اگر مستاجر بدون اذن موجر اقدام به تعمير اجاره كند حق مطالبه آن را از موجر ندارد.
اگر مستاجر بدون اجازه موجر در خانه يا زميني كه اجاره كرده درختي بسازد يا بكارد، موجر حق دارد آن را تخريب كند و اگر در نتيجه اين امر خسارتي به ساختمان يا زمين مورد اجاره وارد شود. اقدام، او بايد خسارت وارده را بپردازد. مسئوليت مستاجر
خواهد بود.
مستاجر مي تواند خانه يا مغازه را به شخص ديگري اجاره دهد. مگر اينكه در قرارداد به نحو ديگري توافق شده باشد.
2- در مغازه و محل كسب: در قرارداد اجاره مغازه و محل كسب مستاجر فقط بايد در شغلي كه در قرارداد اجاره قيد شده است كار كند.
بنابراين در صورت تغيير شغل بدون اجازه موجر، موجر حق فسخ قرارداد اجاره و تخليه ملك مورد اجاره را دارد.
در اين نوع اجاره معمولاً موجر با اخذ سرقفلي مغازه خود را اجاره مي كند. در زمان تخليه، مستاجر حق دارد از موجر بخواهد قفل او را پس دهد.
قفل به نرخ روز محاسبه و به مستاجر پرداخت مي شود.
اما در بحث اجاره اماكن تجاري بايد توجه داشت كه اجاره اماكن تجاري بعد از سال 1376 مشمول قانون روابط موجر و مستاجر مصوب 1376 و قبل از آن مشمول قانون روابط موجر و مستاجر مصوب 1356 مي باشد. دو قانون تفاوت هاي اساسي دارند.

 



حقوق موجر
1- رسيد اجاره در سررسيد.
2- حق درخواست تخليه در پايان مدت قرارداد. اما در اين مورد بايد به اجاره محل تجاري كه قبل از سال 1376 اجاره شده است توجه كرد.
زيرا طبق قانون روابط موجر و مستاجر مصوب 1356 انقضاي مدت موجب فسخ اجاره توسط موجر نمي شود.
3- حق مراجعه به محل اجاره اي جهت تعميرات.

 

خسارت به ملك اجاره اي
اگر مستاجر به مغازه يا منزل موجر خسارت وارد كند بايد آن را جبران كند. مثلاً اگر مستاجر شيشه هاي خانه يا مغازه را شكسته يا به ساير اشياء موجر در محل آسيب رسانده باشد، بايد يا خودش آنها را تعمير و تعمير كند يا هزينه هاي آن را در زمان تخليه به موجر بپردازد.
در صورت امتناع مستاجر از پرداخت خسارت، موجر مي تواند هم براي تخليه و هم براي جبران خسارت خود به دادگاه مراجعه كند و دادگاه از طريق پيش پرداخت مستاجر كه نزد موجر است، خسارت موجر را جبران مي كند.
حق كسب و كار
سرقفلي مبلغي است كه موجر هنگام اجاره مغازه خود از مستاجر دريافت مي كند و در ازاي آن مغازه را به مستاجر اجاره مي دهد، بنابراين سرقفلي فقط در مغازه ها و املاك تجاري وجود دارد.
 

مقدار سرقفلي
تعيين مقدار سر قفل با توجه به نرخ بازار با توافق موجر و مستاجر تعيين مي شود. هر چه سرقفلي بيشتر باشد، اجاره بها كمتر مي شود.
 

انتقال سر قفل
در قراردادهاي اجاره منعقده بعد از سال ۱۳۷۶ مستاجر حق دارد مغازه را به شخص ديگري واگذار كند.
اما اگر در قرارداد اجاره حق انتقال (اجاره) مغازه از مستاجر سلب شده باشد، او حق ندارد مغازه را به ديگري بدهد.
در صورتي كه مستاجر حق اجاره مغازه را داشته باشد مي تواند از مستاجر جديد نيز قفل بگيرد.
اين يعنيكه در ازاي اجاره مغازه از مستأجر جديد، مبلغي معادل سرقفلي كه به مالك داده يا مقدار كمتر يا بيشتر از او اخذ مي كند.
در اين صورت مستاجر دوم مي تواند در حين تخليه از مالك مطالبه سرقفلي كند، اما در قراردادهاي اجاره محل كسب منعقده قبل از سال 1376 كه مشمول قانون روابط موجر و مستأجر مصوب 1356 است، مستاجر حقي ندارد. براي انتقال مورد اجاره و در صورت انتقال، نه تنها موجر مي تواند قرارداد اجاره را فسخ كند، بلكه نصف سرقفلي به مستاجر تعلق مي گيرد.
توصيه مي شود قبل از هر اقدامي با يك وكيل مجرب مشورت كنيد.

 

اختياري بودن سرقفلي
معناي اختياري اين است كه ايجاد سرقفلي اجباري نيست و اگر طرفين (موجر و مستاجر) توافق كنند كه سرقفلي وجود داشته باشد و فقط در ازاي اجاره ماهانه مغازه اجاره داده شود، ديگر سرقفلي وجود نخواهد داشت و زماني كه مستاجر را تخليه كند، مستحق سرقفلي نخواهد بود. تقاضا كند و بايد ملك را تخليه كند. بدون اينكه چيزي را به عنوان حسن نيت در نظر بگيريم.

 

تخليه و استرداد سرقفلي
در صورتي كه مالك ملك تجاري خود را با سرقفلي اجاره دهد، هنگام تخليه بايد سرقفلي را به نرخ روز به مستأجر بپردازد.
در صورت اختلاف بين موجر و مستاجر در مورد قيمت سرقفلي، كارشناس رسمي دادگستري نظر مي دهد.

تعاريف، نكات و انواع قرارداد اجاره

۲۴ بازديد

تعاريف، نكات و انواع قراردادهاي اجاره (مسكوني - تجاري)
با توجه به افزايش هزينه هاي زندگي شهري، روند اجاره بها رو به افزايش است و به دليل عدم آگاهي از قوانين حاكم بر قرارداد اجاره، مشكلات مختلفي براي طرفين به وجود مي آيد. بر خلاف تصور رايج، تنها مصداق قرارداد اجاره، اجاره نكردن ملك يا آپارتمان براي سكونت است. در قانون مدني از نظر فقهي تصرف منافع مردم و حيوانات تحت عنوان اجاره به مردم يا اجاره حيوانات در كنار اجاره مال و اجاره ملك تشريع شده است. در اين مقاله تعريف مختصري از مفاهيم مربوط به قرارداد اجاره و همچنين نكات مهم و انواع قراردادهاي اجاره از لحاظ موضوعي به مخاطبان گرامي ارائه مي شود. تعريف، انواع و نكات مهم اجاره
اجاره: عقدي است كه به موجب آن موجر مالك منافع موضوع اجاره مي شود. اجاره ممكن است مربوط به اشيايي مانند اتومبيل و خانه يا حيوانات و انسان باشد. مثل زماني كه شخصي مي خواهد از خانه ديگري استفاده كند و براي مدتي آن را اجاره كند.

موضوعات مورد بحث در اجاره عبارتند از:

مستاجر: موجر.
موجر: اجاره دهنده.
عين مستجاره: مشمول اجاره.
مال الاجاره: اجاره.
هزينه موقت: كارمزد و قيمتي است كه براي يك محصول يا خدمات بر اساس قيمت كالا يا خدمات مشابه تعيين مي شود، بدون اينكه طرفين قرارداد از قبل در مورد آن توافق كرده باشند.
 

 

تعريف اجاره
اجاره عقدي است كه به موجب آن شخصي (موجر) خانه يا آپارتمان يا مغازه خود را براي مدت معيني و در ازاي اجاره بها به ديگري (مستاجر) اجاره مي دهد.
 

 

انواع اجاره
1- اجاره منزل مسكوني و آپارتمان: در اين نوع اجاره، مستاجر معمولا يك خانه يا يك واحد آپارتمان را به مدت يك سال اجاره مي كند تا براي خود و اعضاي خانواده اش زندگي كند.
معمولاً موجر مبلغي را به عنوان پول پيش از مستاجر دريافت مي كند و همان مبلغ را به عنوان اجاره ماهانه تعيين مي كند.
2- اجاره مغازه و محل كسب: گاهي مستاجر براي تجارت (طلا فروشي، سوپرماركت، خياطي يا لوازم برقي) مغازه اي را اجاره مي كند.
3- اجاره حيوان: قوانين و مقررات آن مانند اجاره دادن اشيا است.

4- اجاره افراد: اين نوع اجاره بعد از دولت قوانين كار و قوانين مربوط به استخدام افراد منسوخ شده و جز براي استخدام و اجاره روزانه افراد قابل اعمال نيست.
 

نكات مهم در قرارداد اجاره
1- موجر بايد مالك خانه يا آپارتمان يا مغازه باشد: بنابراين غير از مالك يا وكيل او نمي تواند ملكي را اجاره كند.
مستاجر همچنين مي تواند مكاني را كه اجاره كرده است به ديگري اجاره دهد. مگر اينكه در قرارداد اجاره اين حق سلب شده باشد.
2- مدت اجاره بايد معين باشد: اگر در عقد اجاره مدتي معين نشده باشد (مثلاً يك سال يا دو سال يا چند ماه) اجاره باطل بوده و اثري ندارد.
مدت اجاره معمولا يك سال است.
3- موجر و مستأجر بايد بالغ و عاقل باشند: پس فرزندان نابالغ و مجنون نمي توانند ملك را اجاره كنند يا اجاره دهند.
بلكه ولي اين افراد مي تواند از طرف آنها اجاره كند يا اجاره بدهد.
4- اجاره نامه كتبي: بر اساس قانون روابط موجر و مستاجر مصوب 1376، قرارداد اجاره بايد به صورت كتبي تنظيم و به امضاي دو نفر از شاهدان برسد.
همچنين اين قرارداد در دو نسخه تنظيم شود تا موجر و مستأجر بتوانند از امتيازات قانون روابط موجر و مستأجر مصوب 1395 بهره مند شوند.
در صورت عدم تنظيم قرارداد كتبي طرفين (موجر و مستاجر) با مشكلات عديده اي مواجه مي شوند كه باعث مي شود ماه ها و شايد سال ها در دادگاه ها سرگردان شوند. وظايف صاحبخانه
1- تحويل مورد اجاره به مستاجر: موجر پس از انعقاد اجاره بايد مورد اجاره مانند منزل يا آپارتمان يا مغازه را به مستاجر تحويل دهد.
2- استرداد پول پيش مستأجر (وديعه) در هنگام تخليه: چون معمولاً در قراردادهاي اجاره، موجر از مستاجر پول پيش (وديعه) مي گيرد، بايد در موقع تخليه مبلغ فوق را به او مسترد كند.
3- انجام تعميرات كلي و اساسي در خصوص اجاره: در صورتي كه تعميرات موتورخانه (سيستم گرمايش و سرمايش) و آسانسور، عايق كاري سقف و ساير تعميرات كلي در خصوص اجاره ضروري باشد، موجر بايد آن را انجام دهد.
 

 

وظايف مستاجر
1- پرداخت اجاره بها: معمولاً اجاره بها به صورت ماهانه پرداخت مي شود، بنابراين مستاجر بايد در پايان هر ماه اجاره بها را به موجر يا نماينده موجر پرداخت كند.
لازم به ذكر است در صورتي كه در قرارداد اجاره حق فسخ اجاره در صورت عدم پرداخت به موقع اجاره پيش بيني شده باشد مستاجر بايد اجاره بها را به موقع پرداخت كند تا دچار مشكل تخليه نشود.
در مواردي كه مستاجر رهن خانه يا آپارتمان را تكميل مي كند، ديگر اجاره بها پرداخت نمي كند. در مواردي كه مستاجر رهن را تكميل مي كند، معمولاً مبلغ پيش پرداخت زياد است و بنابراين معمولاً اجاره اي وجود ندارد، اما اگر مبلغ پيش پرداخت كم باشد، موجر نيز اجاره بها دريافت مي كند.
2-تخليه محل اجاره در پايان قرارداد.
3- انجام تعميرات غير ضروري براي اجاره: اگر خانه يا مغازه نياز به رنگ آميزي يا تعويض لامپ يا پريز و كليد برق و قفل در داشته باشد، مستاجر بايد خودش اين كارها را انجام دهد.
4- پرداخت هزينه آب، برق، گاز، تلفن و شارژ: از آنجايي كه مستاجر از آب، برق، گاز و تلفن استفاده مي كند، بايد هزينه آنها را پرداخت كند. مستاجر بايد هزينه شارژ را بپردازد.
5- عدم ممانعت از تعميرات اساسي توسط موجر: در صورتي كه محل اجاره اي نياز به تعميرات كلي مانند تعميرات موتورخانه و آسانسور داشته باشد، اين تعميرات توسط موجر انجام مي شود و بنابراين موجر نبايد مانع يا ممانعت از ورود موجر به آن شود. اين موارد را تعمير كنيد

طلاق خلع (طلاق توافقي)

۱۳ بازديد

بعيد نيست كه سرنوشت زندگي مشترك به جايي برسد كه زن آنقدر از زندگي خود ناراضي باشد كه حتي لحظه اي حاضر به ادامه رابطه زناشويي نباشد; اما بر خلاف زن، شوهر نبايد حاضر به طلاق زن خود باشد. در اين حالت زن مي تواند به ميل خود طلاق دهد و طلاق او در اين حالت «خُله» ناميده مي شود.

 
 مرحله اول: تعيين دادگاه صالح
اولين قدم براي درخواست طلاق حذف حكم دادگاه صالح است. طبق ماده 4 قانون حمايت خانواده مصوب 1392، دادگاه خانواده صالح به رسيدگي به دعاوي طلاق است. بنابراين، اگر خواهان اين نوع طلاق هستيد، بايد به دادگاه خانواده محل زندگي خود مراجعه كنيد و دادخواست طلاق بدهيد. اما چرا دادگاه محل اقامت او؟ مي دانيم كه دادخواست بايد در محل سكونت خوانده، يعني طرف دعوا تقديم شود; اما در قانون جديد حمايت از خانواده، زنان اين امتياز را دارند كه در دادگاه خانواده محل سكونت خود درخواست دهند.

 
 

مرحله دوم: انجام تشريفات قانوني
مرحله دومي كه براي طلاق بايد انجام شود تشريفاتي است كه قانون براي اين منظور تعيين كرده است. مراجعه به دادگاه و تقديم دادخواست يكي از تشريفات اصلي است.

طبق قوانين ايران، دعوا با دادخواست شروع مي شود. اگر با اصطلاح دعواي حقوقي آشنايي نداريد بدانيد كه دعاوي ناشي از روابط شخصي افراد اعم از دعاوي تجاري و خانوادگي را دعاوي حقوقي مي گويند.

اكنون كه با اصطلاح دادرسي آشنا شديد، بدانيد كه براي طرح اين دعاوي در دادگاه، نياز به تقديم دادخواست است.

دادخواست فرم چاپي است كه قوه قضاييه طبق قانون تهيه و در اختيار مراجع قضايي قرار مي دهد. دادخواست را مي توانيد از محل فروش تمبر و اوراق قانوني در مراجع قضايي دريافت كنيد.

در دادخواست نام و مشخصات خواهان يا زوجه، خوانده يا زوج و خواهان درج مي شود. تقاضا يكي از آن اصطلاحاتي است كه ممكن است شنيده باشيد، اما ممكن است چندان با معناي آن آشنا نباشيد. خواسته در دعوي مال يا هدفي است كه خواهان يا مبتكر دعوي به دنبال آن است. واضح است كه خواسته اين دعوي طلاق است. يكي ديگر از مواردي كه در دعوا با آن مواجه مي شويد قيمت درخواستي است.

در بحث طلاق چون موضوعي غير مالي است، خواه ناخواه بحث ثمن منتفي است.

نكته ديگري كه بايد بدانيد اين است كه براي رسيدگي به دادخواست، پرداخت هزينه دادرسي از خواهان الزامي است. به اين كار يعني پرداخت هزينه هاي قانوني ابطال تمبر نيز گفته مي شود.

ميزان هزينه دادرسي در دعاوي مختلف با توجه به وصف مالي يا غيرمالي آن دعاوي تعيين خواهد شد. منظور از دعاوي مالي، دعاويي است كه در آنها مستقيماً پول مطالبه مي شود. مانند مطالبات جبران خسارت منظور از دعاوي غيرمالي نيز دعاويي است كه دعوا مستقيماً مالي نيست، بلكه هدف از دعوا، خواسته غيرمالي است كه ممكن است منفعت مالي يا معنوي نيز به دنبال داشته باشد؛ اما در صورت عدم تحقق اين امر، دعواي غيرمالي نيز به دنبال آن است. مانند پرونده اثبات ازدواج.

در موضوع مورد بحث يعني طلاق چون دعوي غير مالي است هزينه دادرسي طبق قوانين 5500 تومان است.

 مرحله سوم: تهيه دليل براي اثبات دعوي
در هر دعواي طرفين مي توانند از خود دفاع كنند و حرف هاي خود را روي ميز بگذارند. آنها بايد حرف هاي خود را ثابت كنند يا مدارك ارائه كنند. قانونگذار در قانون مدني دلايلي را كه طرفين مي توانند در دادرسي تحت عنوان دليل براي اثبات دعوي استفاده كنند ذكر كرده است. بايد بدانيد كه در طلاق نيازي به دليل و دليل نيست و زن مي تواند بدون اثبات چيزي بر درخواست خود اصرار كند كه طلاق است و همين كه بگويد از شوهرش متنفر است يا نه كافي است. مثل او.

 
 

مرحله چهارم: رسيدگي در دادگاه
پس از تقديم دادخواست، دادگاه خانواده وقت رسيدگي را تعيين مي كند. منظور از زمانبندي اين است كه به دستور دادگاه براي رسيدگي به دعوي تعيين شود. اين تاريخ علاوه بر درج در دفتر دادگاه به دستور قاضي به طرفين دعوي يعني زن و شوهر نيز ابلاغ مي شود.

لازم به ذكر است كه در كليه موارد طلاق به جز طلاق توافقي، دادگاه براي ايجاد صلح و سازش بايد موضوع را به داوري ارجاع دهد. در اين موارد دادگاه بايد با توجه به نظر داوران راي صادر كند و در صورت عدم پذيرش با ذكر دليل نظريه داوران را رد كند.

در جلسه رسيدگي، توجه داشته باشيد كه ابتدا حق صحبت به مخاطب كه همان مرد است داده خواهد شد. زيرا آن زن در عريضه اي كه تقديم كرده بود، در برابر او صحبت كرد. در جلسه دادگاه، قاضي به دقت تمام سخنان طرفين را بررسي مي كند.

در پايان دادگاه دوباره از زن مي پرسد كه آيا مي ايستد يا خيربا درخواست او براي طلاق يا نه. در اين صورت اگر زن از درخواست خود منصرف نگردد و قاضي تشكيل جلسه ديگري را لازم نبيند ختم رسيدگي اعلام مي شود. يعني نيازي به تشكيل جلسه و ادامه رسيدگي نيست و دادگاه مي تواند بر اساس همان جلسه يا جلسات برگزار شده رأي خود را صادر كند.

پس از اعلام ختم رسيدگي، قاضي در صورت امكان در همان جلسه رأي خود را صادر مي كند و در غير اين صورت حداكثر يك هفته از آن زمان براي صدور رأي مقتضي فرصت دارد.

 
 

مرحله پنجم: اعتراض به حكم دادگاه
در صورتي كه دادگاه حكم به طلاق زوجه بدهد، زوج مي تواند ظرف 20 روز از تاريخ صدور راي به دادگاه تجديدنظر مراجعه و تقاضاي رسيدگي مجدد به دعواي طلاق خود را بنمايد.

راه هاي فسخ عقد ازدواج

۲۶ بازديد

منظور از بطلان عقد نكاح، فسخ يك طرفه آن است. امكان ابطال در عقد نكاح امري استثنايي است و قانونگذار براي انحلال عقد نكاح تشريفات خاصي را تحت عنوان طلاق قرار داده است. مورد توجه قانونگذار قرار گرفته است. از ديگر راه هاي فسخ نكاح مي توان به درخواست فسخ و طلاق اشاره كرد. غير از توسل به عيوب و فسخ نكاح و نكاح به دليل عيب، امكان فسخ در اثر فريب و فريب نيز وجود دارد.

موارد فسخ نكاح
عيوب: وجود برخي از عيوب در زن و مرد به هر يك از آنها حق فسخ خواهد داد. حق فسخ با اراده يكي از طرفين ايجاد مي شود و نيازي به توافق ندارد. به عبارت ديگر، از آنجايي كه يكي از طرفين به دليل نقص در طرف ديگر متحمل ضرر شده است، قانونگذار با در نظر گرفتن حق فسخ براي وي، خواستار جبران اين ضرر تا حدودي بوده است.

در زير به بررسي عيوب ايجاد حق فسخ مي پردازيم.

 
 

تقصير رايج براي فسخ نكاح
جنون: به اين معناست كه انسان در انجام كارهاي عادي و روزمره خود نامتعادل باشد و بدون هدف انجام دهد. و طبق ماده 1121 قانون مدني: «جنون هر يك از زوجين به شرط احراز اعم از مستمر يا ادواري، براي طرف مقابل حق فسخ مي دهد».

اما شرط جنون مبناي حق فسخ اين است كه: در حين انعقاد عقد، درخواست كننده بطلان عقد به دليل جنون، از جنون آگاه نبوده است. زيرا در صورت علم در زمان عقد، مبناي ايجاد حق فسخ كه تلف است از بين مي رود و حق فسخ ايجاد نمي شود.

در عين حال، جنون بايد دائمي يا دوره اي باشد (در فواصل زماني معين ظاهر شود). اگر جنون موقت و ناپايدار باشد كه قابل درمان باشد، حق فسخ ايجاد نمي شود.

آنچه تاكنون گفته شد در مورد جنون در زمان عقد بود كه براي هر دو طرف احكام يكساني دارد.

اما در مورد جنون در دوران عقد بايد بين زن و شوهر تفاوت قائل شد:

اگر مرد بعد از عقد جنون شود، زن مي تواند به دليل جنون شوهر، عقد را فسخ كند، اما اگر بعد از عقد، زن ديوانه شود، مرد نمي تواند نكاح را فسخ كند.

عيوب مرد براي فسخ نكاح
در صورت وجود يكي از عيوب زير در مرد، حق فسخ براي زن ايجاد مي شود:

1) اخته كردن
2) عنان مشروط به اينكه يك بار هم عقد را انجام نداده باشد (اگر بعد از عقد هم واقع شود موجب حق فسخ براي زن مي شود).
3) قطع آلت تناسلي به حدي كه قادر به عمل زناشويي نباشد.

اگر زن قبل از عقد از بيماريهاي مذكور در طرف مقابل مطلع بوده باشد حق فسخ نخواهد داشت.

 

 
تقصير زن در فسخ نكاح:
تقصير زن موجب حق فسخ براي مرد مي شود:

1) قرن
2) جذام
3) جذام
4) فضا
5) زمين
6) كوري در هر دو چشم

 

 
نكات تكميلي در مورد حق فسخ نكاح
تقصير زن در صورت وجود عيوب فوق در ضمن عقد، موجب حق فسخ براي مرد است.
اگر مردي قبل از عقد به بيماريهاي مذكور مبتلا باشد، حق فسخ نخواهد داشت.
تخلف از شرط صفت: طبق ماده 1128 قانون مدني: «هرگاه در يكي از طرفين صفت خاصي شرط شده باشد و بعد از عقد معلوم شود كه طرف مذكور فاقد وصف قصد بوده است، طرف ديگر عمل خواهد كرد. حق فسخ دارند خواه وصف مذكور در عقد معين شده باشد يا عقد ديگري بر آن منعقد شده باشد، بنابراين اگر وصف خاص صريحاً شرط شده باشد در صورتي كه طرف فاقد صفت مذكور باشد شكي نيست كه حق فسخ براي طرف مقابل ايجاد مي شود و اگر قيد شود كه عقد توافق بر آن است (صفت) ذكر اين توضيح ضروري به نظر مي رسد:
شرط تباني يا ساخت و ساز اين است كه در مذاكرات قبل از عقد قرارداد در قالب مذاكرات مقدماتي بين طرفين مطرح شده باشد ولي در متن قرارداد نامي از آنها برده نشده باشد. در اين صورت آنچه در مذاكرات مقدماتي طرفين مطرح شد مي تواند مبناي حق فسخ هر يك از طرفين باشد.

شرايط عمومي اجراي مجازات قصاص در قانون

۱۹ بازديد

قصاص، مجازات اوليه و قانوني جرايم عليه تماميت جسماني است و معناي آن قصاص (در اصطلاح عاميانه) و وارد كردن خسارت عيني است كه مجرم به قرباني وارد كرده است، مثلاً اگر كسي با پاشيدن اسيد در داخل بدن او را كور كند. از راه ديگر، قرباني حق خواهد داشت. با ريختن اسيد روي چشمان وي (البته با نظارت و كنترل دادگاه و اجراي احكام) براي نابينايي وي و يا در صورت قتل عمد، والدين حق دارند جان مرتكب را بگيرند. قصاص يكي از ويژگي هاي نظام حقوقي اسلام و اديان ابراهيمي است. نكات و شرايط اجراي قصاص
1- در صورتي كه مرتكب پدر يا يكي از اجداد پدري متهم باشد، بايد در دادگاه ثابت شود و در صورت عدم اثبات، حق قصاص حسب مورد با قسامه ثابت مي شود. ولي يا متهم يا قيم او.

2- مرتكب بايد عاقل و از نظر ديني با قرباني برابر باشد.

3- جنايات عمدي نسبت به خردسالان موجب قصاص است.

4- مرتكب جنايت عمدي بر ديوانه مجازات نمي شود ولي علاوه بر پرداخت مهريه به تعزير محكوم مي شود.

5- جنايت عمدي نسبت به جنين حتي اگر بعد از فوت روح باشد مستوجب قصاص نيست ولي مرتكب به ديه محكوم و طبق قانون به مجازات مي رسد. اگر جنيني زنده به دنيا بيايد و توانايي ادامه حيات را داشته باشد و جنايت قبل از تولد منجر به عيب يا فوت بعد از تولد شود و يا بعد از تولد عيب او باقي بماند، قصاص ثابت است.

6- ارتكاب جنايت در حالت مستي و عدم تعادل رواني در اثر مصرف داروهاي روانگردان و مانند آن. در اين صورت مرتكب مستوجب قصاص است، مگر اينكه ثابت شود به دليل مستي و عدم تعادل روحي، اختيار از او به طور كلي سلب شده است. در اين صورت به ديه و مجازات جزايي محكوم مي شود. نكته در اينجا اين است كه اگر مشخص شود مرتكب قبلاً براي چنين عملي خود را مست كرده است يا مي داند كه مستي و عدم تعادل روحي او باعث ارتكاب جرم مي شود، جرم عمدي محسوب مي شود.

7- شك در بالغ يا عاقل بودن مرتكب: در صورتي كه هنگام ارتكاب جرم در بالغ يا عاقل بودن مرتكب شك وجود داشته باشد پس از تحقيقات و تحقيقات مرجع قضايي و متهم يا بزه ديده مدعي عمد بودن جرم باشد. در دوران بلوغ او يا همدستش از جنون قبلي خود بهبود يافته است، اما مرتكب مي تواند خلاف آن را ادعا كند، اما متهم يا متهم بايد ادعاي خود را ثابت كند. در صورت عدم اقامه بينه، قصاص باطل مي شود. اگر حالت سابق در زمان وقوع جرم بوده، مرتكب مجنون بوده است، مرتكب بايد جنون خود را در حين ارتكاب اثبات كند تا قصاص ساقط شود. در غير اين صورت قصاص با قسم ولي يا ولي بر او يا ولي او ثابت مي شود.

8- جنايت عمدي غير مسلمان نسبت به مسلمان، ذمي، مستمن يا مسلمان: وقتي غيرمسلمان عمداً نسبت به مسلمان، ذمي، مستمن يا مسلمان مرتكب جرم شود، حق قصاص ثابت است. در اين موضوع فرقي بين اديان و مذاهب و گرايش هاي فكري نيست. اگر مسلمان، ذمي، مستمن يا مسلمان، نسبت به غير مسلماني كه ذمي، مستمن و مسلمان نيست، جنايت كند، قصاص ندارد. در اين صورت مرتكب به مجازات مقرر در كتاب پنجم «تعزيرات» محكوم مي شود.

غير مسلماناني كه اهل ذمه و مستمع نيستند و قراردادي ندارند و تابعيت ايران و يا تابعيت كشورهاي خارجي را دارند و طبق قوانين و مقررات وارد كشور شده اند به حكم اطمينان دارند.

اگر مقتول غير مسلمان باشد و مرتكب قبل از اجراي قصاص مسلمان شود، قصاص ساقط مي شود و علاوه بر پرداخت ديه به مجازات مقرر در كتاب پنجم تعزيرات محكوم مي شود.

9- شك در مسلمان بودن مقتول: در صورتي كه پس از تحقيقات و تحقيقات مقام قضايي در مسلمان بودن مجني عليه در هنگام ارتكاب جرم و حالت قبل از جنايت غيراسلامي بوده است. متهم يا بزه ديده مخالف ادعا است. اينكه جنايت عمدي در حالي صورت گرفته كه مسلمان شده است و مرتكب ادعا مي كند كه جنايت قبل از اسلام آوردن او انجام شده است، ادعاي ولي يا مقتول عليه او بايد ثابت شود و در صورت عدم اثبات قصاص است. فسخ شده و مرتكب بايد ديه بدهد و مجازات مقرر در كتاب پنجم «تعزيرات» محكوم است. اگر حالت قبل از جنايت اسلام او بوده است، وقوع جرم در حالت غير اسلامي مقتول بايد باشد.ثابت شود تا قصاص لغو شود. حكم اين ماده حتي در صورت شك موجه در مجنون بودن او صحيح است.

وكيل ورشكستگي و دعاوي تجاري

۱۴ بازديد

ورشكستگي تاجر يا شركت هاي تجاري در نتيجه ناتواني در پرداخت وجوه و بدهي هايي است كه بر عهده وي است. ورشكستگي و مقررات آن فقط مختص تجار و شركت هاي تجاري است و افراد عادي نمي توانند از مقررات ورشكستگي استفاده كنند و در صورت ادعاي عدم توانايي در پرداخت بدهي، موسسه مشابهي وجود دارد كه به آن ورشكستگي مي گويند.
 

ورشكستگي تاجر
 

بين ورشكستگي و مصادره تفاوت هايي وجود دارد، به محض اعلام ورشكستگي، از تصرف در اموال و دخالت در امور مالي خود محروم مي شود، اما صدور حكم توقيف او را از اداره اموال خود محروم نمي كند. همچنين حكم ورشكستگي براي كليه اشخاصي كه با تاجر معامله كرده اند نافذ و معتبر است. علاوه بر موارد فوق، قانون براي تصفيه امور تاجر ورشكسته مقررات خاصي پيش بيني كرده است و طلبكاران براي تقسيم اموال ورشكسته اولويت ندارند. اما در مورد بدهكار هر طلبكاري كه زودتر اقدام كند زودتر به نتيجه مي رسد

 
 

اعلام ورشكستگي
ورشكستگي بايد طبق حكم دادگاه اعلام شود و تا زماني كه دادگاه حكم ورشكستگي را صادر نكند، ورشكستگي تاجر ثابت نمي شود.

 

 

 

تأثير حكم ورشكستگي بر طلبكاران ورشكسته
طلبكاران ورشكسته موظفند از تاريخ صدور حكم ورشكستگي خود را به مدير تصفيه يا اداره تصفيه معرفي و اسناد و مدارك مطالبات خود را ارائه كنند تا ادعاي آنها ثابت شود. در اين صورت طلبكاران 2 ماه فرصت دارند تا با ارائه مدارك مطالبات خود را اعلام كنند.

 
 

تأثير حكم ورشكستگي بر بدهكاران ورشكسته
اداره تصفيه بايد ظرف يك ماه به بدهكاران ورشكسته تذكر دهد كه خود را معرفي كنند. متخلفان از اين اخطار ۲۵ درصد جزاي نقدي و به حبس از ۳ تا ۶ ماه محكوم خواهند شد.

 
 

ورشكستگي به دليل تقصير و تقلب
در صورتي كه تاجر در مخارج شخصي خود احتياط نكند و زياد خرج كند يا به قصد تأخير در ورشكستگي خود بالاتر از قيمت روز بخرد يا كمتر بفروشد يا علي الحساب كمتر از قيمت روز يا بدون عارضه به ديگري بفروشد. . در صورت احراز تعهد، «ورشكسته به تقصير يا تقلب» محسوب مي شود. در صورتي كه ورشكسته كلاهبردار شناخته شود به حبس از 1 تا 5 سال و در صورت تقصير ورشكسته به حبس از 6 ماه تا 2 سال محكوم مي شود.

وكيل براي مطالبه مهريه - اجراي مهريه

۲۳ بازديد

وكيل مطالبه مهريه - اجراي مهريه - اداره ثبت احوال
مهر، مهريه مالي است كه در زمان عقد، طبق موازين شرعي و عرف و عرف، توسط زوج به زن پرداخت مي شود و به آن صدق، صدقيه، كابين و فرض نيز مي گويند. مهريه عندالمطالبه است، يعني به محض انعقاد عقد، زن مالك مهريه مي شود و در صورت مطالبه، شوهر بايد آن را بپردازد.
 
مطالبه مهريه از طريق ثبت نام
قبلاً در صورت مطالبه مهريه زوجه و عدم تمكن مالي زوج، تا زماني كه توانايي مالي لازم را پيدا نكند به حبس محكوم مي شد. اين در حالي است كه بر اساس قانون جديد نحوه اجراي محكوميت هاي مالي، ضمانت حبس عدم پرداخت ديون در مورد مهريه فقط تا سقف ۱۱۰ سكه بهار آزادي يا معادل آن اجرا مي شود. و در رابطه با زائد، قانونگذار بايد زوجيت زوجين را ثابت كند. آن را شرط مطالبه مهريه از زوجه قرار داده است. سند ازدواج يك سند رسمي است و افراد مي توانند با اجراي ثبت اسناد رسمي را اجرا كنند و بر اساس اسناد رسمي مطالبات وصول كنند. با توجه به اينكه مهريه در سند رسمي ازدواج ذكر شده است، علاوه بر امكان مطالبه آن در مراجع قضايي، در اجراي ثبت نيز قابل اجرا است. اقدام از طريق اجراي ثبت، فرآيند مراجع قضايي را ندارد، در واقع در اجراي ثبت، هزينه اي به نام هزينه دادرسي وجود ندارد، اما در نهايت بايد هزينه اي به عنوان هزينه به ثبت احوال پرداخت شود. هزينه اجرا

 

 

سرعت ثبت نام نسبت به رويه قضايي
وي مزيت مطالبه مهريه را از طريق اجراي دفتر برشمرد كه زمان كمتر و سريعتر از رويه قضايي است و زوجه براي مطالبه مهريه از طريق اجراي دفتر مي تواند به اجراي ثبت مراجعه كند. محل خود با ارائه اصل و رونوشت مصدق سند ازدواج. ضمناً اجراي ثبت به اطلاع زوجين مي رساند كه طبق سند ازدواج ارائه شده، بدهكار بوده و بايد در مهلت مقرر نسبت به پرداخت بدهي خود اقدام نمايند. در اين صورت اگر شوهر بدهي را نپردازد، ضمانت اجراي آن اين است كه زن بتواند مهريه خود را از مال شوهر بگيرد و در عين حال مي تواند او را ممنوع الخروج كند.

يعني در صورت داشتن مال معين زوجه مي تواند آن مال را معرفي و ضبط كند. منظور از اموال غيرمنقول، مالي است كه بايد داراي سند رسمي باشد، زيرا اجراي ثبت فقط مالي را كه داراي سند رسمي باشد، توقيف مي كند. اين وكيل دادگستري گفت: روندي كه در دادگاه ها وجود دارد به اين صورت است كه حتي اگر ملك سند رسمي نداشته باشد. دادگاه مي تواند آن را توقيف كند، اما چون اجراي ثبت مرجعي است كه فقط به اسناد رسمي رسيدگي مي كند، بنابراين پولي را كه مالكيت آن در سند رسمي ثابت شده است، توقيف مي كند.

 

تماس و مشاوره با وكيل پايه يك دادگستري

 

اصلاح يك تصور غلط
وي با تاكيد بر افزايش آگاهي حقوقي افراد جامعه به ويژه در موضوع مهريه و مطالبه آن، تصريح كرد: خيلي ها فكر مي كنند بيش از 110 سكه را نمي توان به عنوان مهريه تعيين كرد؛ در حالي كه 110 سكه بيشتر از 110 سكه به عنوان مهريه تعيين مي شود. اين تصور اشتباه است; زيرا افراد مي توانند تعداد سكه هاي مهريه خود را بيش از 110 سكه قرار دهند، اما اگر بخواهند مهريه خود را از طريق اجراي ثبت اجرا كنند، زماني مفيد خواهد بود كه بتوانند همان مقدار پول را از بدهكار بيابند. اين در حالي است كه اگر بدهكار يعني زوجين پول نداشته باشند تفاوت چنداني با روند قضايي نخواهد داشت. با اين تفاوت كه زوجه مي تواند به سرعت زوج را ممنوع الخروج كند.

اگر زوجه بخواهد براي مهريه بيش از 110 مثقال اقدام كند بايد دارايي زوج را ثابت كند كه البته اين امر غير ممكن نخواهد بود زيرا بسياري از افراد داراي امكانات مالي زيادي هستند. يعني براي مهريه هاي بالاي 110 سكه امكان اقدام قضايي و ثبتي به شرط ملي بودن زوج همچنان وجود دارد. همچنين در صورتي كه زوج داراي اموالي باشد و زوجه قصد اقدام از طريق اجراي ثبت را داشته باشد، بايد ملك مورد نظر به سند رسمي جهت توقيف باشد، اما در صورت اقدام از طريق مراجع قضايي، در صورتي كه ملك سند رسمي دارد يا ندارد. در هر صورت قابليت توقيف را خواهد داشت.

 



 

 

اثبات پيش‌فرض در پرداخت كمتر از 110 سكه با يك جفت است
مقررات مربوط به مهريه كمتر از ۱۱۰ سكه خلاف اين موضوع است، در اين خصوص اصل بر اين است كه زوجين مي توانند تا ۱۱۰ سكه پرداخت كنند. حال اگر مدعي است نمي تواند اين مبلغ را پرداخت كند، خودش بايد موضوع عدم پرداخت را ثابت كند. اين در حالي است كه در كاسمهريه بيش از 110 سكه اصل بر اين است كه شوهر توان پرداخت بيش از اين مقدار را ندارد و زن بايد دارايي مرد را ثابت كند.

 

 
ضمانت اجراي مدني در صورت عدم پرداخت اقساط مهريه
در مورد عدم پرداخت اقساط از طرف شخصي كه مهريه در مورد او تقسيم شده است، به دليل مطالبه معوقه، در اينجا نيز رابطه اي وجود دارد مانند رابطه بدهكار عادي و طلبكار. در واقع اگر بدهكار بدهي خود را نپردازد مشمول ضمانت اجراي مدني مي شود. به اين معنا كه بدهي او از مال او گرفته مي شود. همچنين اگر اين فرد پول نداشته باشد، موضوع تفاوت چنداني ندارد و در هر صورت فرد به زندان نمي افتد. زيرا در گذشته زوج به دنبال استغاثه، براي رهايي از حبس به دليل عدم پرداخت، تقاضاي تقسيم مهريه زوجه را داشته است، لذا موضوع حبس عملا منتفي است و ضمانت اجرا مي باشد. حبس در اين زمينه پيش بيني نشده است. با استناد به حديث اميرالمومنين حضرت علي (ع) كه مي فرمايند «مفلس التكل الله» در واقع در چنين شرايطي نمي توان اقدام خاصي كرد و همه اين موارد. فقط ضمانت اجراي مدني دارند.