حكم توهين به پيامبر

۱۵ بازديد

حكم توهين به پيامبر
تبصره 1: هر كس به پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلم يا هر يك از پيامبران عظام الهي اهانت كند يا توهين كند، فرعي النبي است و به اعدام محكوم مي شود.

تبصره 2: تهمت زدن به هر يك از ائمه معصومين عليهم السلام يا حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها يا لعن آنان در حكم سب نبي است.

تبصره 3- هرگاه متهم توهين مدعي باشد كه اظهارات وي از روي اكراه، سهل انگاري، سهو يا در حالت مستي، عصبانيت يا تهمت يا بدون توجه به معناي كلمات يا نقل قول از ديگري بوده است. كفر محسوب نمي شود.

 

پشت رو
در جرم نشر اكاذيب، توهين يا تهمت به ديگري لازم نيست. مطابق ماده 698 قانون مجازات اسلامي، هر كس با يك ضربه عمدي موجب جرايم متعدد بر اعضاي بدن مقتول شود، در صورتي كه همه آنها مشتركاً موجب قتل او شود و قتل نيز در تعريف جنايات عمدي قرار گيرد، فقط مي‌شود. به قصاص نفس محكوم شود.

بنابراين براي تحقق جرم نشر اكاذيب، علاوه بر اينكه مطالب بايد كذب باشد، بايد از طريق نامه، شكايت، مكاتبه، دادخواست، گزارش و يا توزيع هرگونه سند مكتوب يا چاپي و ... انجام شود. ، به عنوان نقل قول هاي صريح يا ضمني. از شخص حقيقي يا حقوقي يا مقامات رسمي.

نكته 1: اظهارات شفاهي از مقاله مستثني است، اما نامه ها و شكايات ممكن است به جاي اينكه روي كاغذ نوشته شود از طريق ايميل ارسال شود يا در وب سايت گزارش شود.

نكته 2: به نظر نمي رسد انتشار اكاذيب در بين تعداد قابل توجهي از مردم ضروري باشد.

تبصره 3: جرم مذكور جرم مطلق است كه لزوماً نبايد ضرري به آن وارد شده باشد.

نكته 4: وجود سوء نيت خاص براي جرم لازم است، يعني مرتكب بايد قصد آزار ديگران، تشويش اذهان عمومي يا اقدامات رسمي را داشته باشد.

تبصره 5: اين جرم از جنايت خصوصي و قابل گذشت است.

انواع ظهرنويسي چك

۱۲ بازديد

انواع ظهرنويسي چك
ظهرنويسي به عنوان انتقال چك:
اين ظهرنويسي توسط دارنده چك صورت گرفته و با امضاي پشت چك آن را به شخص ديگري منتقل مي كند. آنچه مسلم است دارنده چك با امضاي پشت چك در بين مسئولان خواهد بود. حتي اگر براي انتقال اين امضا را كرده باشد.

اما در خصوص مسئوليت وي شرايطي وجود دارد كه همراه با مسئوليت صادركننده چك به وجود مي آيد به شرح زير: دارنده چك بايد ظرف 15 روز از تاريخ سررسيد چك گواهي عدم پرداخت را دريافت كند. چك.

اين گواهي عدم پرداخت سندي است كه نشان مي دهد وجه چك به وي پرداخت نشده است و بايد توسط دارنده چك به عنوان سند مثبته حق ارائه شود. در صورت عدم پرداخت، دارنده مي تواند به هر صادركننده يا ظهرنويسي مراجعه كند.

لازم به ذكر است در صورتي كه دارنده چك خارج از 15 روز تعيين شده اقدام كند مسئوليت ظهرنويس نسبت به دارنده ساقط مي شود و فقط مي تواند به صادركننده مراجعه كند.

 

تاييد به عنوان تضمين:
ظهرنويسي به عنوان تضمين توسط شخص ثالث انجام مي شود. در واقع شخص ثالث با امضاي پشت چك به صادركننده چك ضمانت پرداخت وجه در موعد مقرر را مي دهد و به اين ترتيب دارنده چك با اطمينان بيشتري چك را مي پذيرد. اگر امضا به عنوان ضمانت نامه از طرف صادركننده چك باشد، مسئوليت بيشتري براي فرد ايجاد مي كند، زيرا محدوديت زماني كه در مراجعه به ظهرنويسي به عنوان انتقال وجود دارد، در ظهرنويسي به عنوان ضمانت وجود ندارد و با امضاء در پشت چك، شخص نه تنها خود را در نظر مي گيرد در صورت برگشت چك، ضامن به همراه شخصي كه آن را ضمانت كرده است، مسئوليت پرداخت وجه چك را بر عهده خواهد داشت. بنابراين مسئوليت ضامن چك بستگي به اين دارد كه ضامن از چه كسي باشد.

 

ظهرنويسي به عنوان وكالتنامه ( ظهرنويسي براي وصول )
دارنده چك پشت چك را امضا مي كند و از اين طريق به شخص ديگري اختيار مي دهد كه مبلغ چك را به نفع خود وصول كند. لازم به ذكر است با اين امضا، حقوق و حقوق چك همچنان براي دارنده چك محفوظ است و شخص مقابل فقط مسئوليت وصول چك را بر عهده دارد.

لازم به ذكر است كه طبق ماده 11 قانون صدور چك: «در صورتي كه دارنده چك بخواهد چك را از طريق شخص ديگري از طرف خود وصول كند و حق شكايت كيفري براي وي محفوظ است و چك بي محل باشد. بايد هويت و نشاني خود را در پشت چك به نماينده شخص مذكور قيد كند.

ضمانت نامه

۱۲ بازديد

ضمانت نامه
قرار كفالت يكي از انواع قرارهاي تأمين كيفري است كه شديدتر از دستورات التزام حضوري است. دستورات امنيتي كيفري در واقع براي دسترسي به متهم و جلوگيري از مخفي شدن و فرار وي اخذ مي شود. در قرار كفالت شخص ديگري كه صلاحيت وي مورد تاييد دستگاه قضايي باشد ضمانت و ضمانت متهم را مي پذيرد و در صورت لزوم متهم را به مرجع قضايي معرفي مي كند در غير اين صورت وجه وثيقه به نفع دولت ضبط مي شود. و ابتدا بايد به متهم داده شود. ابلاغ و در صورت اعتراض به امضاي دستور تامين، صورتجلسه تشكيل خواهد شد. در صورت نبود ضمانت متهم، دادگاه دستور جلب و معرفي متهم را صادر مي كند. علاوه بر مشخصات متهم، نوع و ميزان تأمين در برگه زندان قيد شده است.

ضامن بايد واجد شرايط بوده و دارايي و دارايي كافي براي پرداخت مبلغ الكفاله باشد.

تعيين هر يك از قرارها يا ميزان آن با قاضي صادركننده است و طبق مواد 134 و 136 قانون آيين دادرسي كيفري ميزان آن نبايد كمتر از خسارات وارده به مجني عليه و با اهميت جرم و جنايت باشد. شدت مجازات و دلايل و علل. اتهام و احتمال فرار متهم و از بين رفتن آثار جرم و سابقه متهم و خلق و خو و سن و حيثيت او متناسب باشد. طبق تبصره 1 ماده 139 قانون آيين دادرسي كيفري، ضامن يا كفيل مي تواند در هر مرحله از دادرسي متهم را معرفي و رفع مسئوليت و رفع اثر وثيقه آنها را بخواهد.

كفيل يا كفيل ضامن عدم معرفي متهم در صورت ابلاغ واقعي يا ابلاغ قانوني مي باشد در صورتي كه معلوم شود كفيل براي جلوگيري از ابلاغ واقعي خود را مخفي كرده است، ضبط وجه وثيقه به دستور دادستان صادر مي شود. ظرف ده روز پس از ابلاغ قرار دادستان بدون اعتراض از كفيل قابل وصول است و در صورت اعتراض در دادگاه صالح به اين موضوع رسيدگي مي شود. اگر موضوع از جرايم دادگاه انقلاب باشد اعتراض كفيل در دادگاه انقلاب و در ساير جرايم در دادگاه عمومي رسيدگي مي شود. رعايت اين شرايط براي ضبط وثيقه و وثيقه نيز رعايت مي شود، اين موضوع در مواد 140 و 141 قانون آيين دادرسي كيفري آمده است.
در ماده 140 قانون آيين دادرسي كيفري آمده است: «هرگاه متهمي كه تعهد يا وثيقه داده است در مواقع لزوم بدون عذر موجه حاضر نشود وجه تعهد از متهم اخذ و وثيقه توسط دادگاه ضبط خواهد شد. دستور رئيس حوزه قضايي». در صورتي كه شخص متهم را ضمانت كند يا براي او وثيقه بگذارد و متهم در مواقع لزوم حاضر نشود به كفيل يا وثيقه گذار اخطار مي شود كه ظرف بيست روز متهم را تحويل دهد. در صورت عدم تحويل و تحويل واقعي اخطاريه به دستور رئيس حوزه قضايي وجه وثيقه وصول و وثيقه ضبط خواهد شد.

ماده 141 قانون آيين دادرسي كيفري مي گويد: «در صورتي كه ثابت شود ضامن يا وثيقه گذار نشاني واقعي خود را به مرجع قبول وثيقه اعلام نكرده يا به منظور عدم تسليم اخطاريه محل را ترك كرده است. اخطاريه وصول وثيقه صادر مي شود.» يا توقيف وثيقه كافي است».

جرايم اطفال در قانون مجازات اسلامي جديد

۲۷ بازديد

جرايم اطفال در قانون مجازات اسلامي جديد
مواد 87 تا 90 قانون مجازات اسلامي بسيار مهم است. در يك نگاه مي توان گفت كه مهمترين تغيير در قانون جديد الحاق فصل دهم تحت عنوان «مجازات و اقدامات پيشگيرانه و تربيتي اطفال و نوجوانان» و به ويژه ماده 90 آن در تعريف چگونگي آن است. براي صدور قصاص و حد. البته طرح مباحثي چون «نظام نيمه آزادي»، «آزادي مشروط» و طبقه بندي مجازات هاي تعزيري و تعيين مجازات هاي مختلف برحسب درجه آنها از ديگر تغييرات قابل توجه اين قانون است. جرايم اطفال در قانون كيفري جديد

در مورد اطفال و نوجواناني كه مرتكب جرايم قابل مجازات مي شوند و سن آنها در زمان ارتكاب جرم بين 9 تا 15 سال بوده است، دادگاه مي تواند آنها را به والدين يا قيم قانوني آنها تحويل دهد و از آنها بخواهد تا انضباط و آموزش صحيح را انجام دهند. در مورد كودك بايد آنها را به پزشك و مددكار اجتماعي معرفي كند يا براي آموزش حرفه اي به يك موسسه فرهنگي و آموزشي بفرستد.

بنابراين بر اساس اين مواد قانوني، احكام حدود و قصاص براي كودكان زير 18 سال كه هوش و رشد آنها در ترديد است، اجرا نمي شود.

تغيير مهمي كه با تصويب اين لايحه اتفاق افتاد اين است كه كودكاني كه در سنين اسلامي هستند (سن بلوغ اسلامي براي دختران 9 سال و براي پسران 15 سال) اما زير 18 سال سن دارند، در صورتي كه در آنها ترديد وجود داشته باشد. هوش و توسعه در صورت وقوع، حدود و قصاص براي آنها اجرا نمي شود.

وكالت نامه جامع

۱۹ بازديد

وكالت نامه جامع
يك حقوقدان خواستار رفع نواقص، نواقص و ايرادات لايحه جامع نمايندگي در كميسيون قضايي و حقوقي مجلس با استفاده از نظرات وكلا، كانون هاي وكلا و حقوقدانان برجسته كشور شد.

اين وكيل دادگستري درباره اعلام وصول قانون جامع وكالت از سوي دولت در مجلس گفت: اين لايحه مسير پرپيچ و خمي را براي رسيدن به اين مرحله طي كرده است و اين نشان دهنده اهميت مفاد اين لايحه و آن است. اثر مستقيم و غيرقابل انكار سرنوشت حرفه وكالت، انجمن هاي وكلا و حق شهروندان براي دفاع از خود را دارد.

وي با اشاره به انبوه قوانين تصويب شده در خصوص وكالت، ادامه داد: تاكنون قوانين زيادي در خصوص حرفه وكالت و نحوه فعاليت كانون هاي وكلا تصويب شده است و نمي توان اين قوانين را پاسخگوي نياز جامعه حقوقي كشور دانست. و ضروري هستند. اصلاحات لازم در اين زمينه انجام شود و به جاي متون متعدد حقوقي، متن واحدي بر حرفه وكالت كشور حاكم شود.

اين وكيل دادگستري با يادآوري اينكه لايحه قانوني استقلال كانون وكلا كه بيش از 60 سال از تصويب اوليه آن مي گذرد همچنان يك قانون آوانگارد و منطبق با استانداردهاي جهاني محسوب مي شود، گفت: برخي از مواد اين قانون لازم است قانون اصلاح شود تا نواقص و نواقصي كه در اثر گذشت زمان ايجاد شده رفع شود. اما ترجيح قانونگذار اين بود كه به جاي اصلاح لايحه قانوني استقلال كانون وكلا، كليه قوانيني كه در گذشته تصويب شده بود لغو و قانون جديدي ايجاد شود كه به موجب ماده ۲۱۲ قانون پنج ساله پنجم. برنامه توسعه وظيفه تهيه و تدوين چنين قانوني را دارد. قانوني را در قالب لايحه به قوه قضائيه واگذار كرد.

وي با بيان اينكه لايحه وكالت كه قوه قضائيه تدوين آن را آغاز كرد، از نظر وكلاي دادگستري، كانون هاي وكلا و بسياري ديگر از وكلاي كشور داراي اشكال و ايراد بود، ادامه داد: اين لايحه نه تنها كاستي هاي قوانين گذشته را اصلاح مي كند. اين كار را نكرد، اما به شدت به مشكلات جامعه وكلا مي‌افزايد و حتي با استانداردهاي بين‌المللي همخواني نداشت. جالب اينجاست كه حتي براي سازمان وكلا هم عنوان «كانون وكلا» را نداشت و تشكيلاتي را تحت عنوان «سازمان رسمي وكلاي دادگستري» پيش بيني كرد.

اين وكيل دادگستري افزود: در نهايت پس از كش و قوس هاي فراوان قوه قضاييه نيز در متن اصلي لايحه اصلاحاتي را انجام داد و در سوم فروردين ماه سال جاري قانون جامع وكالت را به دولت ارسال كرد و دولت نيز تغييراتي را در لايحه اعمال كرد. متن لايحه به پيشنهاد قوه قضائيه عمل كرد؛ البته اين اصلاحات با مخالفت قوه قضائيه نيز مواجه شد. زيرا قوه قضائيه معتقد بود لايحه جامع وكالت يك لايحه قضايي است و دولت حق تغيير مفاد اين لايحه را ندارد. همين امر نيز باعث شد قوه قضائيه به موازات ارائه قانون جامع دولت به مجلس، قانون پيشنهادي خود را به مجلس ارسال كند.

اين وكيل دادگستري تصريح كرد: با توجه به اختلاف نظر دولت و قوه قضائيه در خصوص ماهيت قانون جامع وكالت، موضوع به كميسيون حل اختلاف بين قضايي ارجاع شد و در نهايت مرجع ذيربط اقدام دولت را تشخيص داد. طبق موازين قانوني و هفته گذشته مجلس از دريافت وكالت نامه ارسالي از سوي دولت خبر داد.

اين وكيل دادگستري با اشاره به اينكه قانون جامع اصلاح قانون در دولت خالي از ايراد نيست و ايرادات و اشكالاتي در اين لايحه وجود دارد، گفت: قطعا نمايندگان مجلس در كميسيون قضايي و امور حقوقي توجه لازم را خواهند داشت. به اين ايرادات پرداخته و با رفع اين ايرادات لايحه اي واقعا جامع به تصويب خواهد رسيد.

وي يادآور شد: طرح جامع وكالت نيز در مجلس هشتم تهيه و در پايان مجلس هشتم از دستور كار خارج شد و مجدداً همين طرح در مجلس فعلي مطرح شد كه قابل تلفيق با لايحه ارسالي است. وي گفت: دولت مي تواند نقاط قوت اين دو طرح و لايحه را استخراج كند و با اخذ نظر مشورتي از مركز پژوهش هاي مجلس و بررسي تطبيقي ​​آيين نامه ها و قوانين مربوط به وكالت در ساير كشورهاي پيشرفته دنيا و استانداردهاي بين المللي با متوني كه هم اكنون به صورت طرح و لوايح در مجلس هستند پيشنهاد مي شود قانوني تصويب شود كه كشور را براي سال ها از اصلاح و بازنگري قوانين مربوط به وكالت بي نياز كند.

اين وكيل دادگستري ابراز اميدواري كرد كه مجلس بتواند با دعوت از كانون هاي وكلا، نمايندگان وكلا و حقوقدانان برجسته قانون قابل دفاعي را در خصوص وكالت تصويب كند.

سقف مطالبه مهريه

۲۲ بازديد

قبلاً در صورت مطالبه مهريه زوجه و عدم تمكن مالي زوج، تا زماني كه توانايي مالي لازم را پيدا نكند، به حبس محكوم مي شد. اين در حالي است كه طبق قانون جديد حبس براي مهريه فقط تا ۱۱۰ سكه بهار آزادي يا معادل آن اجرا مي شود و نسبت به مازاد بر آن نيز قانونگذار اثبات استطاعت زوج را شرط مطالبه مهريه قرار داده است. از همسر

در صورتي كه زوجين قادر به پرداخت 110 سكه از مهريه به نسبت مازاد بر آن باشند، به هيچ عنوان امكان حبس وي وجود ندارد.

بر اين اساس اگر مردي بايد 500 سكه مهريه بپردازد، در صورت مطالبه مهريه از همسرش، اگر 110 سكه را به يكباره بپردازد، 390 سكه باقي مانده زنداني نمي شود و اگر نتواند 110 سكه را بپردازد. ، او بايد به زندان برود.

 بر اساس ماده 3 قانون جديد نحوه اجراي محكوميت هاي مالي مصوب 24 مهر 1392 «در صورتي كه وصول مهريه از طرق مذكور در اين قانون ممكن نباشد، زوج به درخواست زوجه حبس مي شود. تا اجراي حكم يا قبول دعوي طلاق يا رضايت زوجه.» "

سوالي كه در اين بين مطرح مي شود اين است كه اگر مردي درخواست مهريه كند آيا مي تواند از پرداخت مهريه خودداري كند يا خير؟

طبق قانون نمي توان از پرداخت مهريه اجتناب كرد; اگر همسر صاحب خانه با مجرد ازدواج كرده باشد چه مي شود. به عبارت ديگر مهريه شرعي بر عهده زوجين است كه بايد آن را بپردازند.

از طرفي صرف طرح دعواي اعسار تا سي روز پس از اجراي دعواي مطالبه مهريه يكي از دلايل عدم حبس زوج است، بنابراين با فرض قبول دعواي غصب از سوي دادگاه، زوجين همچنان مكلف هستند. براي پرداخت مهريه اما به صورت اقساطي. يا در يك دوره معين

مالكيت نيمي از اموال مرد پس از طلاق

۲۴ بازديد

مالكيت نيمي از اموال مرد پس از طلاق
در صورتي كه طلاق بر اساس تقاضاي زوجه نباشد و بنا به تشخيص دادگاه، تقاضاي طلاق ناشي از تخلف زوجه از وظايف زناشويي يا بداخلاقي و رفتار نباشد، زوج موظف است نيمي از حقوق خود را بپردازد. اموال موجودي كه در دوران عقد با زوجه يا معادل آن به دست آورده است. طبق ماده ۱۱۱۹ قانون مدني، طرفين عقد مي‌توانند هر شرطي را كه مخالف با مقتضاي عقد مزبور نباشد در عقد نكاح قرار دهند.

طلاق واقع مي شود: اجراي اين شرط برخلاف ساير شروط فقط منوط به وقوع طلاق است و بدون آن قابل اجرا نيست و نمي توان زوج را قبل از تقاضاي طلاق به تقاضاي او ملزم به اجراي شرط كرد. .

- زوج خواهان طلاق است: يكي از شروط تحقق شرط تنصيف مال اين است كه زوج بخواهد زن را طلاق دهد و او خواهان طلاق باشد نه اينكه زوجه طلاق بخواهد.

- طلاق مبني بر تخلف زن از وظايف زناشويي يا سوء رفتار و رفتار او نيست: در صورتي كه تخلف و تخلف زوجه سبب زوج باشد، در صورت اثبات، شرط تقسيم اموال محقق نمي شود. مثلاً اگر شوهر عدم تمكين و عدم تمكين زن خود را ثابت كند، اين شرط در مورد زوجه جاري نخواهد شد.

- ملاك تا نصف مال يا معادل آن است: در اين شرط عبارت «تا نصف مال» يا معادل آن ذكر مي شود و اين مقدار را مي توان از كمترين درصد دارايي زوج تا حداكثر در نظر گرفت. حد 50% كه تعيين آن بستگي به نظر دادگاه دارد. دارد .

- مال حاصل زندگي زناشويي با زوجه است: يكي ديگر از شروط تحقق شرط مذكور، تحصيل مال زوج در زمان زندگي زناشويي با زوجه است، بنابراين به ملكي سرايت نمي كند كه شوهر. قبل از ازدواج (نه از تاريخ ازدواج) و دارايي ارثي داشته است. كند، زيرا به اموال ناشي از وراثت اموال به دست آمده در طول ازدواج اشاره نمي كند.

- دارايي بايد در هنگام طلاق موجود باشد: در دسترس بودن دارايي در هنگام طلاق شرط لازم براي اجراي اين شرط است. بنابراين شامل مال گمشده يا گمشده نمي شود. همچنين آنچه كه موضوع شرط است، اموال زوجين است، بنابراين به نظر مي رسد بايد به دين زوج نيز توجه شود.

مثلاً اگر زوجه متولي مهريه زوجه اي باشد كه مي خواهد طلاق دهد يا زن ديگر او به مهريه مشغول باشد، پرداخت مهريه زن مزبور يا زن ديگر از اموال زوج مقدم است. بر اطلاق شرط تنصيف مال و حتي بر اساس نظريه اجراي اين شرط در مورد مستثنيات دين نيز ممنوع است و الزام به نقل و انتقال تا نصف دارايي زوج نمي تواند مستثني باشد.

نصف مال مرد بعد از جدايي

۱۹ بازديد

نصف مال مرد بعد از جدايي
 تقسيم مال مرد به نصف در زمان طلاق تنها زماني قابل اجرا است كه بين طرفين به عنوان شرط عقد ازدواج توافق شده باشد. طبق مقررات ايران، حق طلاق متعلق به مرد است و بنابراين مي توان شرطي را در عقد نكاح قيد كرد كه اگر مرد تصميم به طلاق گرفت، با رعايت آن شرط، اقدام به طلاق كند و آن شرط اين است كه اگر مردي تقاضاي طلاق كند بايد نصف دارايي را كه در دوران عقد به دست آورده است به همسرش منتقل كند. البته زوجين در ضمن عقد نكاح ملزم به قبول اين شرط نيستند و در صورت عدم قبول اين شرط، هيچكس نمي تواند اموال خود را مطالبه كند.

اما اين شرط تنصيف مال كه در قرارداد ذكر شده در چه شرايطي قابل اجراست؟

اين وكيل خانواده در اين باره بيان مي كند: اين شرط در صورتي قابل اجرا است كه تقاضاي طلاق از طرف زوج باشد و بنا به تشخيص دادگاه اين دادخواست طلاق ناشي از جنون زن نباشد به اين معني كه زن از وظايف زناشويي خود تخطي نكرده است. بي اخلاقي. و رفتار ناشايست او نبايد باعث شود مرد درخواست طلاق بدهد. در اين شرايط است كه مرد موظف است از 1 تا 50 درصد اموال خود را كه در طول زندگي مشترك با زن به دست آورده است را به طور رايگان انتقال دهد و تعيين كند كه از 1 تا 50 درصد چقدر به زن تعلق مي گيرد. با آن دادگاه است. البته در زمان طلاق بايد اموال زوجين موجود باشد. اموالي كه زوج به ارث برده يا در قرعه كشي برنده شده يا به او هديه داده شده است و نيز اموالي كه قبل از ازدواج داشته اند مشمول اين شرط نمي شوند.

به گفته اين وكيل خانواده، معمولاً به درخواست تقسيم اموال همزمان با دادخواست طلاق رسيدگي مي شود، زيرا در هنگام صدور حكم طلاق بايد حقوق مالي زن مشخص باشد. البته صدور حكم به اجراي اين شرط منوط به تقاضاي زوجه است و در صورتي كه زوجه تقاضاي انتقال نصف مال به خود را نداشته باشد، قاضي حكمي صادر نمي كند.

زوجه مي تواند در دعواي طلاق مطالبه كند و همچنين مي تواند در دادخواست جداگانه مطالبه كند. حتي ماشين و منزل زوج نيز اگر بعد از ازدواج تملك شده باشد مشمول همان شرط تقسيم اموال است.

اين شرط در اسناد ازدواج درج مي شود و زوجين خواسته يا ناخواسته به دليل عدم آگاهي از قوانين آن را امضا مي كنند.

اين وكيل خانواده خاطرنشان مي كند: از لحاظ نظري مي توان همزمان نيمي از دارايي زوج و اجرت كاري را كه زوجه در خانه زوج انجام داده است مطالبه كرد، زيرا مبناي انتقال نصف دارايي زوج است. قرارداد، در حالي كه اجرت مثال از وظايف شرعي و قانوني زن است.

اما در عمل اگر هر دو مورد مطالبه زوجه باشد، قضات فقط حكم به پرداخت يكي از آنها مي دهند.

قصور پزشكي و مسئوليت پزشكان

۲۱ بازديد

قصور پزشكي و مسئوليت پزشكان
اگر پزشك در معالجه‌اي كه انجام مي‌دهد باعث ضرر يا ضرر بدني شود، ضامن پرداخت است، مگر اينكه عمل او مطابق مقررات پزشكي و موازين فني باشد يا قبل از معالجه تبرئه شده باشد و مرتكب تقصيري نشده باشد. . اگر دليل نابالغ يا مجنون بودن او صحيح نباشد يا به واسطه بيهوشي و امثال آن، برائت از او ممكن نباشد، برائت از ولي بيمار صادر مي شود.

اگر در علم و عمل، قصور يا تقصير طبيب نباشد، ضماني براي او نيست، هر چند برائت نداشته باشد.

اما مريض يك ولي خاص است مثل پدر و ولي عام كه رهبر است. در موارد عدم دسترسي يا عدم دسترسي به ولي خاص، رئيس قوه قضائيه با درخواست رهبري و تفويض اختيار به دادستان‌هاي مربوطه، پزشك را برائت مي‌كند.

در معالجاتي كه به بيمار يا پرستار و امثال آن دستور مي دهد، در صورت ضرر يا صدمه بدني، پزشك ضامن است، مگر اينكه به ترتيب فوق عمل كند.

در موارد فوق اگر بيمار يا پرستار بداند دستور اشتباه بوده و موجب صدمه و صدمه مي شود و با وجود اين پزشك ضامن نيست ولي جراحت و خسارت مستند به بيمار يا پرستار است.

در مورد قطع عضو يا صدمات ناشي از درمان هاي پزشكي طبق موارد ذكر شده انجام مي شود.

در موارد ضروري كه برائت ممكن نيست و پزشك براي نجات بيمار طبق مقررات رفتار مي كند، كسي ضامن ضرر و زيان نيست.

انتقال منافع - انتقال سرقفلي

۱۰ بازديد

انتقال منافع - انتقال سرقفلي

اجاره ملك در قانون روابط موجو و مستاجر مصوب 1365 قانون مدني (آيين نامه اجاره) قرارداد اجاره


براي انتقال منافع شيء به شيء ديگر بايد عقدي به نام اجاره كه در ماده 446 قانون مدني تعريف شده است، منعقد كرد. طبق اين ماده اجاره عقدي است كه به موجب آن مستأجر مالك منافع مستأجر مي شود. موجر را موجر و مستأجر را مستأجر و مورد اجاره را مستأجر مي گويند.


پس از اين آشنايي مقدماتي با قرارداد اجاره كه به معناي انتقال منافع مستأجر است. اين نكته مطرح مي شود كه آيا مستاجر كه مالك منافع مستاجر است و مستاجر ناميده مي شود، مي تواند منافعي را كه از آن برخوردار است به ديگري منتقل كند يا خير؟


براي بررسي اين موضوع نگاهي به قوانين مدون در مورد اجاره خواهيم داشت كه با توجه به موضوع اجاره نامه در اين قوانين امكان انتقال منافع متفاوت خواهد بود.


 


قانون روابط موجر و مستاجر 1356:

يكي از مواردي كه اين قانون به آن مي پردازد، اجاره مكاني براي كسب و كار يا حرفه است. حق تجارت و تجارت حقي است كه به تدريج و به مرور زمان براي مستأجر محل كسب و تجارت به وجود مي آيد. در نتيجه پس از كار مستاجر و كسب مشتري و اعتبار، حقي براي او به وجود مي آيد كه به آن حق تجارت مي گويند. بنابراين حق تملك يا تجارت حقي است كه متعلق به مستأجر خواهد بود.


پس از به رسميت شناختن حق شغل يا پيشه يا تجارت بايد به اين موضوع رسيدگي شود. آيا مستاجر محل شغل يا پيشه يا تجارت مي تواند منافع مورد اجاره را به ديگري واگذار كند؟


ماده 19 قانون روابط موجر و مستاجر به موجب اين ماده به اين موضوع پرداخته است: «در صورتي كه مستاجر محل كسب يا پيشه يا تجارت به موجب اجاره نامه حق انتقال به ديگري را داشته باشد، مي تواند از منافع مورد اجاره استفاده كند. براي شغل مشابه يا مشابه انتقال به ديگري با سند رسمي.


هر گاه در اجاره نامه حق انتقال به ديگري ساقط شده باشد يا اجاره اي وجود نداشته باشد و مالك راضي به انتقال به ديگري نباشد، بايد در ازاي تخليه مورد اجاره، حق تملك يا معامله مستأجر را بپردازد. در غير اين صورت مستأجر مي تواند سند انتقال را تنظيم كند به دادگاه مراجعه مي كند، در اين صورت دادگاه حكم به تجويز انتقال منافع مورد اجاره به ديگري و تنظيم سند انتقال در دفتر تنظيم كننده سند اجاره سابق يا دفترخانه صادر مي كند. دفتر مجاور ملك (در صورت نداشتن اجاره نامه رسمي) و يك نسخه از آن را به دفتر مربوطه ارسال و به موجر نيز اطلاع مي دهد، مستاجر جديد با رعايت كليه شرايط قائم مقام مستاجر سابق خواهد بود. اجاره نامه


در صورتي كه ظرف شش ماه از تاريخ ابلاغ، رأي قطعي سود اجاره با سند رسمي به مستاجر جديد منتقل نشود، رأي مذكور از درجه اعتبار ساقط خواهد بود.


در صورتي كه مستاجر بدون رعايت مقررات اين ماده مال مورد اجاره را به ديگري تحويل دهد، موجر حق درخواست تخليه را دارد و حكم تخليه نسبت به مستأجر يا مستأجر و در اين صورت مستأجر يا مستأجر اجرا خواهد شد. مستحق دريافت نيمي از حق تملك يا تصرف است. يا كسب و كار خواهد داشت

لازم به ذكر است حق تملك يا معامله براي مستأجر همان محل محفوظ است و انتقال آن به مستاجر جديد فقط با صدور سند رسمي معتبر خواهد بود.


قانون روابط موجر و مستاجر مصوب 1376: سرقفلي و معناي آن به صراحت در قانون روابط موجر و مستاجر در سال 1376 گنجانده شد و قانونگذار در ماده 6 اين مفهوم را چنين بيان كرده است: «هر گاه مالك، ملك تجاري خود را اجاره دهد، مي‌تواند انتقالي دريافت كند. مبلغي به عنوان سرقفلي از مستأجر و همچنين مستأجر در مدت اجاره مي تواند مبلغي را از موجر يا مستأجر ديگري به عنوان سرقفلي در مدت اجاره دريافت كند مگر اينكه حق انتقال غير از او سلب شده باشد.


بنابراين مستاجري كه سرقفلي پرداخت كرده است مي تواند براي مدتي كه از مدت اجاره خود بيشتر نباشد، حق خود را به ديگري واگذار كند و از انتقال گيرنده به عنوان سرقفلي دريافت كند، مگر اينكه در قانون حق انتقال به غير او ساقط شده باشد. قرارداد اجاره.


لازم به ذكر است در صورتي كه مالك سرقفلي دريافت نكرده باشد و مستاجر پس از دريافت سرقفلي ملك را به ديگري واگذار كند، مستاجر اخير پس از پايان مدت اجاره حق مطالبه سرقفلي از مالك را ندارد.


در صورتي كه موجر سرقفلي را به نحو صحيح شرعي به مستاجر منتقل كند، در هنگام تخليه مستأجر، حق مطالبه سرقفلي را به قيمت روز دارد.