مفهوم تقسيم نامه و تأثير آن در سند مالكيت

۱۳ بازديد

مفهوم تقسيم نامه و تأثير آن در سند مالكيت
تقسيم به معناي تعيين و تقسيم سهم هر يك از صاحبان اموال مشترك اعم از منقول يا غير منقول است. مال مشاع، اموال مالي است كه دو يا چند مالك دارد و مالكيت اين افراد جزء اموال است و سهم هر يك از آنها قابل تقسيم است. هيچ شناخت و تمايزي وجود ندارد. انواع تقسيم
به دو نوع تقسيم مي شود:

1- با توافق تقسيم كنيد
اين نوع تقسيم با توافق شركا با تنظيم تقسيم نامه اتفاق مي افتد.
 

2- تقسيم به حكم دادگاه
اين تقسيم در صورت بروز اختلاف بين شركا توسط دادگاه انجام مي شود. همچنين در صورتي كه يك يا چند شريك بخواهند سهم خود را از ديگران جدا كنند ولي ساير شركا با اين امر موافق نباشند مي توانند براي تقسيم و تقسيم مال مشاع به دادگاه مراجعه كنند.
اثر مستقيم تقسيم، حذف حالت توزيع و تخصيص سهم هر يك از مالكان به صورت جداگانه و مستقل است. لازم به ذكر است كه تقسيم اموال در تقسيم بر اساس سهم هر يك از شركا در تقسيم نامه است كه مي تواند مساوي يا متغير باشد.

 

انواع تقسيم نامه و ثبت تقسيم نامه
توزيع نامه به دو صورت عادي و دست نويس يا رسمي قابل تنظيم است.

ماده 46 قانون ثبت اسناد و املاك در رابطه با ثبت افراز املاك چنين مقرر مي دارد: ثبت اسناد اختياري است مگر در موارد زير.

1- كليه قراردادها و معاملات مربوط به عين يا منافع املاك كه قبلاً در دفتر املاك به ثبت رسيده است.
۲- كليه معاملات مربوط به حقوقي كه قبلاً در دفتر املاك به ثبت رسيده است.

با وجود اين، طبق ماده 10 قانون مدني، اگر عقد طبق شرايط قانوني تنظيم شده باشد، صحيح و معتبر است.

تنها تفاوت بين تقسيم نامه عادي و رسمي، اعتبار آنها در صورت اختلاف حقوقي است، زيرا برخلاف تقسيم نامه رسمي، در تقسيم نامه عادي امكان انكار و ترديد وجود دارد.

نحوه درخواست صدور سند مالكيت بر اساس تقسيم نامه
در رابطه با نحوه درخواست صدور سند مالكيت بر اساس تنظيم تقسيم نامه بايد گفت كه براي اين منظور بايد تقسيم نامه رسمي در دفتر اسناد رسمي تنظيم شود.

پس از ثبت رسمي سند تقسيم در دفاتر اسناد رسمي، اداره ثبت سند مالكيت اوليه را به همراه سند افراز و مشخصات كامل اشخاصي كه سند به نام آنها صادر شده است به اداره ثبت محل ارسال مي كند. ويژگي.

سپس پس از چند هفته اسناد مالكيت به نام افراد صادر و به آدرس آنها پست مي شود.

قانوني قابل استناد در مورد تقسيم نامه
ماده 46 قانون ثبت اسناد و املاك
ثبت اسناد به استثناي موارد زير اختياري است:
1- كليه قراردادها و معاملات مربوط به عين يا منافع املاك كه قبلاً در دفتر املاك به ثبت رسيده است.
۲- كليه معاملات مربوط به حقوقي كه قبلاً در دفتر املاك به ثبت رسيده است.
ماده 10 قانون مدني
قراردادهاي خصوصي در صورتي كه صريحاً خلاف قانون نباشد براي كساني كه آن را منعقد كرده اند معتبر است.

حدود اعتبار و نكات مهم دعواي تصرف

۲۰ بازديد

حدود اعتبار و نكات مهم دعواي تصرف
در تعريف حقوقي ورشكسته آمده است كه ورشكسته به شخصي گفته مي شود كه به دليل بي پولي قادر به پرداخت ديون خود نيست مگر در موارد استثناء. ورشكستگي دو جنبه دارد; يكي مربوط به هزينه دادرسي و ديگري مربوط به محكوم عليه است. درخواست خواهان مبني بر اقامه دعوي، علاوه بر پرداخت هزينه هاي حقوقي، غالباً درخواست پرداخت حكم است كه به دو صورت مطلق و نسبي ارائه مي شود. در ورشكستگي مطلق، مدعي ورشكستگي، ورشكستگي خود را مي پذيرد تا از پرداخت كل حكم معاف شود، اما در ورشكستگي جزئي، خواهان ورشكستگي، تقبل و تقسيط دين و حكم را درخواست مي كند. لازم به ذكر است كه تاجران و اشخاص حقوقي بايد دادخواست ورشكستگي بدهند و دادخواست بدهي از تاجر و اشخاص حقوقي پذيرفته نمي شود. در مورد متهم، دعوي عليه خوانده اقامه مي شود. نكات مهم حكم و دعوي.
براي متهم مالي محدوديت زماني براي طرح مطالبه بدهي وجود ندارد و مي تواند در جلسه رسيدگي به دعواي اصلي يا پس از صدور حكم يا قبل و بعد از اجراي حكم و يا در زمان حبس نسبت به مطالبه ديون اقدام كند.

اما با توجه به ماده 3 قانون نحوه اجراي محكوميت هاي مالي، چنانچه محكوم له ظرف سي روز پس از ابلاغ اجرائيه ضمن ارائه كليه اموال خود، دعوي ورشكستگي اقامه نمايد، حبس و تامين نخواهد شد. از او جمع آوري شده است.

اما چنانچه خارج از مهلت مذكور و در حين حبس، ضمن ارائه فهرست كليه اموال خود، دعواي توقيف اقامه نمايد، در اين صورت در صورت محكوميت به تأمين ضامن، دادخواست منتهي به آزادي وي مي شود. يا ضمانت نامه معتبر و معادل آن به تشخيص دادگاه يا محكوم مي شود. آزادي خود را بدون كسب امنيت بپذيرد.

دعواي اعسار از محكوم عليه در اولين دادگاه رسيدگي كننده به دعوي اصلي يا دادگاه صادركننده اجرائيه اقامه مي شود.

رسيدگي به معوقات هزينه دادرسي بدوي يا تجديدنظر يا تجديدنظر با اولين دادگاهي است كه به دعوا رسيدگي مي كند يا راي فرجام خواهي يا فرجام خواهي را صادر كرده است.

در رابطه با اعتبار دستور توقيف بايد گفت كه حكم توقيف براي دعوي عليه همان خوانده معتبر است و اگر مديون بخواهد ادعاي ديگري مبني بر عدم طرف دعواي توقيف اقامه كند. بايد دوباره دادخواست توقيف ارائه كند.
البته بايد گفت كه در دعواي متعددي كه خواهان عليه يك نفر به طور همزمان اقامه مي كند، حكم اعساري كه بابت هزينه دادرسي يكي از دعاوي صادر مي شود، در بقيه دعاوي (به شرط اقامه دعوي) نافذ خواهد بود. آنها در همان زمان هستند).

حكم اعسار در تمام مراحل دعوي معتبر است; هر دعوي معمولاً داراي مرحله اول يعني تجديدنظرخواهي است، وقتي در مرحله اول با قبول اقامه دعوي خواهان از پرداخت هزينه معاف مي شود در مرحله تجديدنظر نيز از همان حكم ابطال استفاده مي كند. مگر اينكه ثابت شود كه معسر است.

ماده 508 قانون آيين دادرسي مدني مقرر مي دارد براي هر دعوي بايد معافيت از هزينه دادرسي جداگانه اخذ شود ولي متخلف مي تواند در تمام مراحل همان دعوي از معافيت استفاده كند.
حكم اعسار با فوت مديون بلااثر مي شود و با فوت مديون ورثه نمي توانند از حكم اعسار او استفاده كنند زيرا حكم اعسار اثر شخصي دارد و در صورت معسر بودن ورثه بايد تشكيل دهند. يك دادخواست جداگانه اثبات توقيف
قانونگذار با وجود دو شرط، ثبوت دين را بر دوش مدعي قرار داده و اصل را بر دوش او گذاشته است و اين دو شرط عبارتند از:
1- مواردي كه وضعيت سابق بدهكار حاكي از تمكن مالي وي باشد
2- مواردي كه مديون در مقابل دين مالي دريافت كرده يا به هر نحوي مالي تملك كرده باشد.
اما در صورتي كه مديون ثابت كند كه در قبال دين، ديون مالي نگرفته يا تحصيل نكرده است و يا ثابت كند كه در صورت دريافت يا تحصيل، مال به ضرر حقيقي و قضايي تبديل شده است. اثبات دعواي اعسار بر عهده متهم دعواي اعسار يعني متهم است و او آن را ترك كرده است. در غير اين صورت مطالبه ديون با سوگند مديون پذيرفته مي شود.
بر اساس ماده 8 قانون نحوه اجراي محكوميت هاي مالي، مدعي بايد اظهارنامه كليه اموال خود اعم از تعداد يا مبلغ و قيمت كليه اموال منقول و غيرمنقول را به تفصيل از جمله مقدار وجه نقدي كه دارد ارائه كند. نزد بانك ها يا موسسات مالي و داراي اعتبار ايراني و خارجي به همراه مشخصات دقيق حساب هاي مذكور و كليه اموالي كه به هر نحو در اختيار دارد.h اشخاص ثالث و كليه مطالبات وي از اشخاص ثالث و همچنين فهرست نقل و انتقالات و هرگونه تغيير در املاك مذكور از يك سال قبل از تاريخ اقامه دعوي اعسار به ضميمه دادخواست اعسار خود مي باشد.

در مواردي كه اثبات بدهي بر عهده مديون است و همچنين در مواردي كه سابقه اعسار او ثابت شده است، هر گاه مديون بخواهد ادعاي خود را با شهادت شهود ثابت كند، بايد حداقل دو نفر از شاهدان را كتبي شهادت دهد. براي مدتي كه بتوانند از وضعيت زندگي فرد آگاهي كافي داشته باشند. بايد به دادخواست ورشكستگي پيوست شود. شهادت مزبور علاوه بر هويت و محل سكونت شاهد بايد حاوي منبع اطلاعات و موارد مندرج در ماده (9) اين قانون باشد.
بر اساس ماده 9 قانون مذكور، شاهد بايد علاوه بر هويت، شغل، ميزان درآمد و نحوه معيشت قانوني مدعي، مشخص كند كه مدتي كه مي تواند نزد مديون بوده باشد. از معيشت خود اطلاع كافي دارد و او علاوه بر مستثنيات دين، اموال قابل دسترسي ندارد كه بتواند بدهي خود را با آن بپردازد.
در صورت قطعيت رهن، حكم به قبول رهن و معافيت از پرداخت هزينه هاي قانوني يا استقراض بابت اداي دين يا تقسيط دين صادر مي شود.

آثار و نتايج تقسيم اموال به منقول و غير منقول 2

۱۲ بازديد

ماده 18 مواد قانون مدني

حق انتفاع از اموال غير منقول مانند حق حيات و اقامتگاه و همچنين حق ارتفاق نسبت به ساير اموال مانند حق عبور و حق وصي و دعاوي مربوط به اموال غيرمنقول مانند. تقاضاي خلع يد و امثال آن مشمول اموال غيرمنقول است.

ماده 19 مواد قانون مدني

اجسامي كه مي توانند از مكاني به مكان ديگر منتقل شوند بدون اينكه به خود مكان آسيبي وارد شود، متحرك هستند.

ماده 20 مواد قانون مدني

كليه ديون از قبيل قرض و قيمت فروش و اجاره عين مستأجره از نظر صلاحيت محاكم منقول است حتي اگر مبيع يا اجاره از مال غير منقول باشد.

ماده 21 مواد قانون مدني

انواع كشتي هاي كوچك و بزرگ و قايق ها و آسيا و حمام هايي كه بر روي رودخانه و درياها ساخته مي شوند و قابل جابجايي هستند و كليه كارخانه هايي كه از نظر ساختماني جزء يك عمارت نيستند در اموال منقول قرار مي گيرند. برخي از اقلام فوق ممكن است مصادره شود. با توجه به اهميت آنها بايد تمهيدات ويژه اي در نظر گرفته شود.

ماده 22 قانون مدني

مصالح بنايي مانند سنگ، آجر و ... كه براي ساخت و ساز تهيه شده يا به دليل آسيب از بنا جدا شده اند، تا زماني كه در ساختمان به كار نرود، داخل منقول است.

ماده 808 مواد قانون مدني

هر گاه مال غير منقول قابل تقسيم بين دو نفر تقسيم شود و يكي از دو شريك سهم خود را به قصد فروش به شخص ثالث منتقل كند، شريك ديگر حق دارد قيمتي را كه مشتري داده است به او بپردازد و مالك سهم فروخته شده باشد. .

اين حق را حق شفاعت و صاحب آن را شفيع مي گويند.

ماده 809 مواد قانون مدني

اگر بنا و درخت بدون زمين فروخته شود حق شفاعت وجود ندارد.

ماده ۸۱۰ مواد قانون مدني

اگر مال دو نفر در ميان وصي يا وصي شريك باشد و يكي از آنها مال خود را به حق وصي يا وصي بفروشد، ديگري حق شفاعت دارد هر چند در خود مال شريك نباشد. اما اگر مال را بدون وصي يا وصي بفروشد، ديگري حق شفاعت ندارد.

ماده 811 مواد قانون مدني

اگر سهم متعلق به يكي از دو شريك وقف باشد، متولي يا واقف حق شفاعت در مقابل آنها را ندارد.

ماده 812 مواد قانون مدني

در صورت تعدد فروشنده و بعضى از آنها قابل شفاعت و بعضى از آنها عدم شفاعت، نسبت به بعضى از آنها كه به اندازه سهم خود از مقدارى از ثمن مورد شفاعت قرار گرفته اند، مى توان حق شفاعت را اجرا كرد.

ماده ۸۱۳ مواد قانون مدني

در بيع مفسده حق شفاعت وجود ندارد.

ماده 814 مواد قانون مدني

اختياري بودن بيع مانع از شفاعت آن نيست.

ماده 815 مواد قانون مدني

حق شفعه فقط نسبت به قسمتي از بيع قابل استيفا نيست، صاحب حق مزبور بايد يا از آن صرف نظر كند و يا براي كل بيع استيفا كند.

ماده 816 مواد قانون مدني

شفاعت هر معامله اي را كه مشتري قبل و بعد از عقد بيع در مورد شفعه انجام داده باطل مي كند.

ماده ۸۱۷ مواد قانون مدني

بر خلاف شريكي كه صاحب حق شفاعت است، مشتري ضامن تفاهم است نه بايع، اما اگر شفعه هنوز به مشتري داده نشده باشد، شفاعت كننده حق رجوع به آن را نخواهد داشت. مشتري.

ماده 818 مواد قانون مدني

مشتري ضامن عيوب و خسارات و ضررهاي وارده قبل از دريافت ضمانت نامه نيست و همچنين در صورت عدم تخطي يا تخطي از آن پس از دريافت ضمانت نامه و مطالبه است.

ماده ۸۱۹ قانون مدني

تصاويري كه قبل از شفاعت در منزل فروشنده به دست مي آيد، اگر جدا باشد، متعلق به مشتري است و اگر متصل باشد، متعلق به شفيع است، اما مشتري مي تواند ساختماني را كه ساخته يا درختي را كه كاشته، خراب كند.

ماده 820 مواد قانون مدني

هر گاه در حين بيع معلوم شود كه بايع معيوب است و مشتري ارش را گرفته است، شفيع در موقع حصول شفاعت مقدار ارش را از ثمن كسر مي كند.

حقوق مشتري نسبت به بايع نسبت به درك بايع همان است كه در قرارداد بيع ذكر شده است.

ماده 821 مواد قانون مدني

حق شفاعت آني استه.

ماده 822 مواد قانون مدني

حق شفاعت قابل اسقاط است. حق شفاعت در مورد هر چيزي كه مستلزم انصراف از حق مذكور باشد قابل اسقاط است.

ماده ۸۲۳ مواد قانون مدني

حق شفاعت پس از فوت شفيع به ورثه يا وراث او منتقل مي شود.

ماده ۸۲۴ قانون مدني

اگر يك يا چند نفر از وراث حق خود را ضايع كنند، بقيه ورثه نمي توانند آن را فقط به سهم خود اجرا كنند و بايد از آن صرف نظر كنند يا براي كل بيع اجرا كنند.


ماده 2 قانون تجارت

معاملات تجاري به شرح زير است:

1) خريد يا تحصيل هر نوع مال معوق به قصد فروش يا اجاره اعم از اينكه توقيف شده باشد يا نه.

2) انجام حمل و نقل از طريق زمين يا آبي يا هوايي به هر نحو.

3) هر نوع عمليات دلالي يا كارمزد يا نمايندگي و همچنين ايجاد هر نوع تسهيلاتي كه براي انجام برخي امور از قبيل تسهيل معاملات ملكي يا يافتن خدمه يا تهيه و تحويل مايحتاج و غيره ايجاد مي شود.

4) ايجاد و راه اندازي هر نوع كارخانه مشروط بر اينكه براي رفع نيازهاي شخصي نباشد.

5) انجام عمليات مزايده.

6) برگزاري هر نوع نمايشگاه عمومي.

7) هر نوع عمليات صرافي و بانكي.

8) معاملات باروتي اعم از تاجر يا غير تاجر.

9) عمليات بيمه دريايي و غير دريايي

10) كشتي سازي و خريد و فروش كشتي و كشتيراني داخلي يا خارجي و معاملات مربوط به آنها.

آثار و نتايج تقسيم اموال به منقول و غير منقول

۳۹ بازديد

مال چيزي است كه ارزش اقتصادي و منفعت عقلايي دارد و قابل واگذاري است. اموال از نظر قابليت حمل به اموال منقول و غيرمنقول تقسيم مي شود. مال غيرمنقول چيزي است كه اعم از محل آن، اعم از ذاتي يا با فعل انسان، قابل انتقال از مكاني به مكان ديگر نباشد، به نحوي كه انتقال آن مستلزم از بين رفتن يا نقص خود مال يا محل آن باشد. اجسام قابل جابجايي از مكاني به مكان ديگر اثرات تقسيم اموال به منقول و غير منقول
در مورد آثار و نتايج تقسيم مال به منقول و غير منقول بايد گفت كه تشخيص نوع مال منقول و غيرمنقول در قوانين ما بسيار مهم است و آثار فراواني دارد كه به مهم ترين آنها اشاره مي شود:
1- اتباع خارجي نمي توانند آزادانه در ايران داراي اموال غيرمنقول باشند و طبق معاهدات فقط براي سكونت يا شغل و صنعت مجاز به تملك و تملك اموال غيرمنقول هستند. در حالي كه براي اموال منقول چنين محدوديتي وجود ندارد.
2- نقل و انتقال اموال غيرمنقول بايد با سند رسمي انجام شود ولي در مورد اموال منقول نيازي به تنظيم سند رسمي نيست. همچنين قيم نمي تواند بدون اذن دادستان مال غير منقول را عليه خود بفروشد يا رهن كند.
3- استفاده از حق شفاعت براي اموال غيرمنقول محفوظ است.
4- با تعيين دادگاه صالح، خواهان بايد دعوي مربوط به اموال غيرمنقول را در محل وقوع مال غير منقول اقامه نمايد.
5- توقيف اموال منقول و غير منقول متفاوت است. مثلاً براي توقيف اموال غيرمنقولي كه در سازمان ثبت اسناد و املاك به ثبت رسيده است بايد به اداره ثبت محلي محل وقوع اموال غيرمنقول مراجعه كرد.
6- هزينه دادرسي در خصوص اموال غيرمنقول بر اساس ارزش معاملاتي ملك در هر منطقه مي باشد كه توسط كارشناس محاسبه شده است.
7- معاملات ملكي تجاري نيست
8- حق ارتفاق مختص اموال غيرمنقول است. ارتفاق حقي است براي صاحب ملكي در ملك ديگر


امكان اعمال حق شفاعت از ويژگي هاي اموال غيرمنقول است
در علم حقوق ايران و نيز در فقه، حق شفاعت به اين معناست كه هرگاه مال غير منقول قابل تقسيم بين دو نفر مشاع باشد و يكي از دو شريك سهم خود را به قصد فروش به شخص ثالث بفروشد. در اين صورت براي شريك حق شفاعت ايجاد مي شود.
 شريك مي تواند مبلغي را كه شخص ثالث به شريك خود داده است به او بدهد و مالك سهم و حقوق او باشد. صاحب اين حق شفيع نام دارد.
دادگاهي كه مال غير منقول در آن واقع است صلاحيت رسيدگي به دعاوي راجع به اموال غيرمنقول را دارد. در ساير دعاوي، دعوا بايد در دادگاه محل اقامت خوانده اقامه شود.
طبق بند يك ماده 2 قانون تجارت، فقط خريد و فروش اموال منقول يك عمل تجاري است و شخصي كه به اموال غيرمنقول مي پردازد هر چقدر هم كه معاملاتش منفعت داشته باشد، تاجر محسوب نمي شود.
زن به طور كلي از اموال منقول ارث مي برد، اما سهم او در اموال غيرمنقول بسيار محدود است. چون نه تنها از زمين و مزرعه محروم است، بلكه نمي تواند همان ابنيه و درختان را نيز به عنوان ارث در اختيار داشته باشد و بايد بهاي ثمن يا ربع بناها و درختان را از ساير ورثه مطالبه كند. اما تا زماني كه اين قيمت پرداخت نشده است، زن نسبت به آن مال حق عيني دارد و بر ساير طلبكاران اولويت دارد. اسناد قانوني در مورد تقسيم اموال به منقول و غير منقول.
ماده 12 مواد قانون مدني
مال غيرمنقول چيزي است كه از جايي به جاي ديگر قابل انتقال نباشد اعم از اينكه استقرار آن ذاتي باشد يا در اثر عمل انسان به نحوي كه نقل و انتقال آن مستلزم خسارت يا نقص خود مال يا محل آن باشد.
ماده 13 مواد قانون مدني
زمين ها، ساختمان ها، آسيا و هر چيزي كه به ساختمان اختصاص داده شده و به طور سنتي بخشي از ساختمان محسوب مي شود، غير منقول است، همچنين لوله هايي كه براي جريان آب يا اهداف ديگر در زمين يا ساختمان گذاشته مي شوند.
ماده 14 مواد قانون مدني
آينه و پرده و تابلو و مجسمه و مانند آن در صورتي كه در ساختمان يا زمين به گونه اي استعمال شود كه برداشتن آن موجب خرابي يا خرابي آن يا محل آن شود، غير منقول است.
ماده 15 مواد قانون مدني
ميوه و نتيجه مادامي كه چيده نشده يا چيده نشده است غير منقول است، اگر قسمتي از آن چيده يا برداشت شده باشد فقط آن قسمت منقول است.
ماده 16 مواد قانون مدني
درختان مطلق و شاخه ها و نهال ها و قلمه هاي آنها تا زماني كه قطع و يا كنده نشده باشند غير منقول است.
ماده 17 مواد قانون مدني
حيوانات و اشيايي كه مالك آنها را اختصاص داده استخورده شده براي زراعت از قبيل گاو، گاوميش، ماشين، ادوات و ادوات كشاورزي، تخم مرغ و غيره از نظر صلاحيت محاكم و مصادره اموال، ملك محسوب مي شود و مي باشد. مال غير منقول در حكم و نيز پمپ يا گاو يا حيوان ديگري است كه براي آبياري زراعت يا خانه و باغ اختصاص يافته است.

عناوين دعاوي خانواده

۲۶ بازديد

عناوين دعاوي خانواده – وكيل كارشناس دادگاه خانواده
بر اساس ماده 4 قانون حمايت از خانواده، دعاوي خانوادگي كه در دادگاه خانواده رسيدگي مي شود شامل موارد زير است:

 نامزدي و خسارات ناشي از فسخ آن، ازدواج دائم و موقت و جواز نكاح، شرايط مندرج در عقد ازدواج، نكاح مجدد، جهيزيه، مهريه، نفقه زوجه و اجرت متعارف ايام عقد، رضايت و عدم نكاح، طلاق، رجوع. ، فسخ و ابطال. نكاح، مدت عقد و انقضاي آن، حضانت و ملاقات فرزند، نسب، رشد، حجر و رفع آن، ولايت قهري، ولايت، امور مربوط به ناظر و امين اموال ميت و ولايت در امور مربوط به آنها، نفقه اقارب، امور مربوط به غايب. فرزندان گمشده، سرپرستي كودكان بي سرپرست، اهداي جنين، تغيير جنسيت. مهمترين دعاوي خانوادگي در صلاحيت دادگاه خانواده.
درگيري و خسارات ناشي از برهم زدن آن
نامزدي يا قول يا قرار ازدواج عقدي است معمولاً شفاهي كه بين دو نفر به منظور ازدواج در آينده بسته مي شود. در زبان رايج به اين قرار ازدواج و تعيين شرايط عقد آري مي گويند و معمولاً بعد از بله بري دختر و پسر مي گويند شرط مرسوم و لازم نامزدي دادن انگشتر يا انگشتر است. توسط مرد به زن هر چند از نظر حقوقي، قول نكاح نه تنها موجب ايجاد نكاح نمي شود، بلكه تعهدي براي طرفين ايجاد نمي كند و تبديل به هبه مي شود. و خسارات وارده در اين مدت را از طرف مقابل مطالبه كرد (مواد 1035 تا 1038 قانون مدني).


ازدواج دائم، موقت و اذن ازدواج
نيكا پيوند زناشويي زن و مرد است. طرفين عقد ازدواج با درخواست و قبول و انعقاد عقد با يكديگر ازدواج مي كنند. ازدواج به دو نوع ازدواج موقت و ازدواج دائم تقسيم مي شود. عقد دائم ازدواجي است كه مدتي ندارد و طرفين مدتي را براي ازدواج خود تعيين نكرده اند. از سوي ديگر، ازدواج موقت، ازدواجي است كه مدت معيني دارد و معمولاً به آن متعه و صيغه مي گويند.

لازم به ذكر است كه هر گاه عقد بدون محدوديت زماني واقع شود دائمي است حتي اگر پس از مدت كوتاهي با فسخ يا طلاق منحل شود. جواز نكاح در مواد 1043 و 1044 قانون مدني آمده است. مطابق ماده 1043 ازدواج دختر باكره اگر چه به سن بلوغ رسيده باشد با اذن پدر يا جد پدري است و اگر پدر يا جد پدري بدون دليل موجه از اذن امتناع كند. اجازه او سلب مي شود و در اين صورت دختر مي تواند با معرفي كامل ازدواج كند. مردي كه مي خواهد با او ازدواج كند و شرايط عقد و مهريه بين آنها پس از كسب اجازه از دادگاه مدني خاص بايد به دفتر ازدواج مراجعه و ثبت ازدواج كند. همچنين ماده 1044 مقرر مي دارد كه اگر پدر يا جد پدري در محل حضور نداشته باشند و تقاضاي آنها معمولاً محال است و دختر نيز نياز به عقد دارد، مي تواند ازدواج كند.

 

شرايط مندرج در عقد ازدواج
شروط مندرج در عقد، شرايطي است كه زوجين در دوران عقد بر آن توافق كرده و در عقد نكاح يا همان عقد قرار مي دهند. طرفين عقد مي توانند هر شرطي را كه بخواهند در صيغه عقد قرار دهند، مشروط بر اينكه شرايط صحيح باشد و از بين شروط باطل نباشد. شرايط عقد ازدواج در اسناد ازدواج از پيش چاپ شده موجود است و طرفين آن را امضا مي كنند. اين شرايط محدود به موارد خاصي نيست، بلكه معمولاً شامل حق وكالت زوجه در طلاق، حق ادامه تحصيل زوجه، حق خروج از كشور زوجه، حق انتخاب شغل زوجه، حق انتخاب مسكن است. توسط زوجه، حق حضانت و تقسيم اموال.

 

ازدواج مجدد
ازدواج مجدد يك مرد است. اصولاً طبق قانون مرد مستقيم چنين حقي ندارد و براي اين كار يا بايد از همسر اولش اجازه بگيرد يا از دادگاه خانواده مجوز ازدواج بگيرد كه البته دادگاه خانواده با آن موافقت خواهد كرد. به اين درخواست فقط در شرايطي مانند تمكين همسر اول. .

 

مهريه
مهريه شامل اموالي است كه دختر هنگام عقد به خانه شوهر مي برد. مهريه جزء اموال زوجه است و زن مي تواند به هر نحوي دخالت كند و شوهر تنها حق بهره مندي از آن را دارد.

 

مهريه
مهريه مالي است كه مرد متعهد مي شود در دوران عقد به همسرش بپردازد. طبق ماده 1087 قانون مدني هر چيزي كه داراي مال و حدودn به دست آورد مي تواند مهر شود. بنابراين اين اموال مي تواند به صورت نقد، سكه، طلا و ساير اموال منقول يا غيرمنقول باشد.

 

نفقه همسر و اجرت متعارف در دوران عقد
مطابق ماده 1107 قانون مدني، نفقه عبارت است از كليه نيازهاي متعارف و متناسب با وضعيت زن از قبيل مسكن، البسه، غذا، اثاثيه منزل، هزينه هاي درماني و بهداشتي و خادمين در صورت عادت يا نياز ناشي از نقص عضو. يا بيماري در عقد دائم نفقه زن بر عهده شوهر است و در عقد موقت زن حق نفقه ندارد مگر اينكه شرط شده باشد يا عقد بر آن باشد. حقوق زوجه در دوران عقد يكي از حقوق مالي زوجه از قبيل مهريه و نفقه است كه مرد موظف است در صورت مطالبه زن به آن پرداخت كند.

مفهوم تخلفات اداري كارمندان و مجازات هاي آن

۳۲ بازديد

 

مفهوم تخلفات اداري كاركنان و مجازات هاي آن

تخلف اداري شامل هر فعل يا ترك فعل ناشي از قصور يا تقصير كارمند است كه ارتكاب آن موجب مسئوليت و اعمال مجازات هاي اداري مي شود. به عبارت ديگر تخلف اداري عبارت است از ارتكاب اعمال و رفتار ناروا توسط كارمند و عدم رعايت انضباط اداري كه منحصر به موارد مذكور در قانون رسيدگي به تخلفات اداري مي باشد. لازم به ذكر است ارتكاب جرم توسط پرسنل اداري در صلاحيت دادسرا و سپس دادگاه هاي كيفري بوده و خارج از موضوع تخلفات اداري است. تعريف، مصاديق و موارد تخلفات اداري.

رسيدگي به تخلفات اداري كاركنان در صلاحيت هيأت هاي تخلفات اداري است. همچنين آراي صادره براي تخلفات اداري از سوي محاكم اداري قابل شكايت در ديوان عدالت اداري بوده و منحصراً از لحاظ شكلي قابل رسيدگي است.


ذكر اين نكته ضروري است كه در صورت محكوميت كارمندي به تخلفات اداري، محكوميت كارمند فقط براي مجازات اداري معتبر است و به معناي اثبات جرم نيست. هيأت هاي رسيدگي كننده به تخلفات اداري در هر مورد پس از رسيدگي در صورت احراز تخلف كارمند يكي از مجازات هاي مندرج در ماده 9 قانون رسيدگي به تخلفات اداري را اعمال مي كنند.

طبق ماده 8 قانون رسيدگي به تخلفات اداري، از جمله مواردي كه تخلف اداري محسوب مي شود، اعمال و رفتار مغاير با شئون شغلي يا اداري، ايجاد نارضايتي ارباب رجوع يا عدم انجام يا تأخير در انجام امور قانوني بدون دليل، تهمت و افترا است. سوء استفاده از حيثيت، زورگيري، اختلاس، تبعيض يا اعمال عمدي يا روابط غير اداري در اجراي قوانين و مقررات نسبت به افراد، ترك خدمت در ساعات وظيفه اداري، تاخير مكرر در ورود به محل كار و يا ترك مكرر بدون خروج از محل كار. كسب اجازه، تسامح در حفظ اموال، اسناد و وجوه دولتي و وارد كردن خسارت به اموال دولتي، افشاي اسرار اداري و اسناد محرمانه، سرپيچي از دستورات مقامات بالاتر در حدود وظايف اداري و قصور يا قصور در انجام وظايف.

لازم به ذكر است صرف عدم رعايت برخي مقررات يا فراموشي برخي مواد و تبصره هاي قانوني مي تواند موجب مجازات شود و وجود عنصر رواني براي تخلف لازم نيست.


 


مجازات و ضمانت اجراي تخلفات اداري

طبق ماده 9 قانون رسيدگي به تخلفات اداري، مجازات هاي اداري عبارتند از:


1- اخطار كتبي بدون درج در پرونده استخدامي


۲- توبيخ كتبي با درج در پرونده استخدامي


3- كسر حقوق و اضافه كاري مشاغل يا عناوين مشابه تا يك سوم ماه تا يك سال.


4- جدايي موقت از يك ماه تا يك سال


5- تغيير موقعيت جغرافيايي خدمت به مدت يك تا پنج سال


6- تنزل يا رد صلاحيت از انتصاب به سمت هاي حساس و مديريتي در دستگاه ها و دستگاه هاي دولتي موضوع اين قانون.


7- تنزل رتبه يك يا دو گروه يا تاخير در اعطاي جايزه يك يا دو گروه به مدت يك يا دو سال


8- بازخريد خدمت در صورت داشتن كمتر از 20 سال سابقه خدمت دولتي در مورد كارمندان زن و كمتر از 25 سال سابقه خدمت دولتي در مورد كارمندان مرد با پرداخت 30 تا 45 روز حقوق پايه براي هر سال. خدمات به تشخيص هيئت صادر كننده


9- بازنشستگي در صورت داشتن بيش از بيست سال سابقه خدمت دولتي براي مستخدمين زن و بيش از 25 سال سابقه خدمت دولتي براي كاركنان مرد بر اساس سنوات خدمت دولتي با كاهش يك يا دو گروهي.


10- انفصال از مؤسسه مربوط و انفصال دائم از خدمات و مؤسسات دولتي مشمول اين قانون مي باشد.


نكته مهم اين است كه كليه نهادها اعم از وزارتخانه ها، سازمان ها، مؤسسات و شركت هاي دولتي، بانك ها و ساير مؤسساتي كه تمام يا قسمتي از سرمايه آنها از بودجه كشور تأمين مي شود و همچنين كاركنان شوراي اسلامي شهر مشمول اين قانون مي باشند. مفاد قانون به تخلفات اداري رسيدگي مي شود، اما ساير ارگان ها مانند غيرنظاميان ارتش و نيروي انتظامي مشمول قانون استخدام نيروهاي مسلح هستند، قضات و اعضاي هيات علمي دانشگاه ها تابع مقررات مربوطه هستند. به عنوان مثال نظارت بر عملكرد و رفتار قضات و رسيدگي به تخلفات انتظامي و صلاحيت آنها مشمول قانون نظارت بر رفتار قضات مصوب 1392 است.

تنظيم وصيت نامه

۱۵ بازديد

اگر چه زندگي دنيوي انسان با مرگ به پايان مي رسد، اموال و اعمالي كه از شخص به جا مي ماند مي تواند سرآغاز درگيري بين وارثان متوفي باشد كه اكنون مي خواهند پس از مرگ او جانشين شخص شوند. اگرچه قوانين دو راه حل براي تعيين سهم الارث و اراده براي اجتناب از اختلاف در نظر گرفته اند، اما اختلاف بر سر تركه متوفي گاه به قتل ورثه منجر شده است و در اين ميان كمتر به موضوع رسيدگي مي شود. اراده. توصيه مي شود. براي تنظيم تفسير وصيت و تشخيص و تعيين صحت آن حتما با وكيل متخصص و مجرب در زمينه تقسيم ارث و تنظيم وصيت نامه و دعاوي مربوط به اموال و مستغلات مشورت نماييد. وصيت چيست؟
تا زماني كه انسان زنده است و از فضل عقل برخوردار است و به دليل ديگري مانند ورشكستگي يا حماقت از تصرف در اموال خود منع نشده است، مي تواند در تمام اموال خود معاملات مالكانه انجام دهد، يعني آنها را بفروشد. به هر كسي و به هر قيمتي كه بخواهد يا از ديگران. راه هايي مانند هديه يا صلح براي انتقال آنها به ديگران. اما با وقوع مرگ، اين پل ارتباطي بين دنيا و آخرت، اين مقدار تصرف خارج از صلاحديد صاحب مال است و او حق دارد فقط براي مقدار معيني از مال خود تعيين تكليف كند. ثلث مال) پس از مرگ او.

در اصطلاح شرعي، مخارجي را كه ميت در زمان حيات خود براي اين مقدار از اموال خود تعيين مي كند تا پس از مرگ صرف آن چيزها شود، وصيت ناميده مي شود.

منظور از تركه، تمام اموالي است كه متوفي بر جاي گذاشته و به زمين شتافته است. و صرفاً اموال متوفي پس از فوت او را تركه مي گويند. به عنوان مثال، ميراث يك فرد ممكن است خانه، ماشين او و مبلغي در حساب بانكي باشد.

 

 

وراث چه كساني هستند؟
به همه كساني كه به واسطه نسبت نسبي (خوني) يا سببي (ازدواج) از ميت ارث مي برند، وارث ميت مي گويند كه اساساً سه دسته هستند و تا زماني كه يك نفر جلوتر از طبقه يا اولاد آنها نباشد، هر چه پايين تر مي روند. ، نوبت به ارث بردن آنهاست. دسته بعدي نمي رسد. طبقه اول ارث شامل پدر و مادر و اولاد متوفي است و اگر اولاد نباشد نوه و اگر نوه نباشد نتيجه و اگر اولاد نباشد هر كه به ميت نزديكتر باشد ارث مي برد. و تا زماني كه شخصي از اين طبقه در زمان فوت ميت زنده است، اهل اين طبقه ارث مي برند. دوم اينكه ارث نمي برند.

طبقه دوم ارث شامل پدربزرگ و مادربزرگ متوفي تا جايي كه مي روند و همچنين خواهر و برادر متوفي است و در صورت نبودن خواهر و برادر، فرزندان آنها تا حد امكان با توجه به جزئيات گفته شده پايين مي روند. اول در مورد نوه ها و نتايج و تا زماني كه يكي از اين طبقه در زمان مرگ، ميت زنده است، هيچ كس از طبقه سوم ارث نمي برد.

طبقه سوم شامل عمو، عمه، عمو و عمه ميت هر چه بالاتر مي روند (از لحاظ نزديك بودن به ميت) و در غياب اين چهار گروه از فرزندانشان به اندازه جزئيات بالا پايين مي آيند; و اگر كسي از اين سه دسته نباشد، اموالش به حكومت اسلامي مي رسد.

البته لازم به ذكر است كه زن و شوهر در كنار تمام طبقات از يكديگر ارث مي برند كه از حوصله اين مقاله خارج است. مبلغ وصيت چقدر است؟
ثلث اموال ميت به ميزان يك سوم اموال ميت در زمان فوت است كه حق دارد به اين مقدار از اموال خود وصيت كند و بيش از اين جايز نيست مگر اينكه وراث اجازه مي دهند

مثلاً اگر مال يك نفر از خانه و كيف و حساب بانكي باشد و ارزش آنها به نود ميليون برسد، يك سوم آن مي شود سي ميليون و شخص حق دارد در اين سي ميليون وصيت كند. حتي يك ريال بيشتر از اين مقدار نمي تواند وصيت كند.

و اگر بيش از اين مقدار وصيت كند، مثلاً مقدار مخارجي كه معين كرده به سي و دو ميليون برسد، ورثه نمي توانند بيش از سي ميليون اجازه دهند يا بعضي اجازه دهند و بعضي ديگر اجازه نمي دهند. به مقدار سهم الارثي كه اجازه مصرف مي دهد ثلث مي شود و سهمي كه اجازه نمي دهد به او منتقل مي شود و در مواردي كه در تركه معين شده قابل استفاده نيست. محروميت از ارث
نكته مهمي كه در مورد ورثه يا امين بايد بدانيم اين است كه بر خلاف تصور رايج، هيچكس نمي تواند يكي از وراث را از ارث محروم كند، يعني بگويد پسر يا دخترم از ارث من محروم است و اگر كسي اين را به سخنان او مي گويدe ناديده گرفته مي شود و آن شخص مانند ساير ورثه ارث مي برد و به سهمي كه خداوند براي او تعيين كرده ارث مي برد.

بايد بدانيم كه موصي نمي تواند مال وصيت شده را در زمان حيات ميت يا بعد از فوتش قبول كند، مثلاً ميت قبل از فوت به او اطلاع دهد كه من مال خاصي را براي شما وصيت كرده ام كه مي تواند از قبول آن امتناع كند يا اگر بعد از فوت مرگ او متوجه شد كه وصيت كرده است، مي تواند از قبول آن امتناع كند، در اين صورت آن وجه به ورثه منتقل مي شود.

شرايط اخذ پاسپورت براي بانوان

۲۵ بازديد

 


در رابطه با شرايط اخذ گذرنامه براي افراد مختلف بايد گفت گذرنامه طبق ماده 1 قانون گذرنامه سندي است كه توسط مقامات ذيصلاح دولت جمهوري اسلامي ايران مندرج در اين قانون براي سفر اتباع ايراني به خارج از كشور يا براي اقامت در خارج از كشور يا براي سفر از خارج به ايران داده مي شود.


بنابراين اخذ پاسپورت براي اتباع كشوري كه قصد خروج از كشور را دارند ضروري است.


براي دريافت گذرنامه، فردي با داشتن اصل شناسنامه، كارت ملي، ارائه اصل آخرين گذرنامه و عكس بيومتريك به نزديكترين دفتر خدمات الكترونيك پليس يا پليس +10 مراجعه و گذرنامه خود را دريافت مي كند.


در رابطه با شرايط اخذ گذرنامه براي دختران در سنين مختلف، لازم است كه هر مورد به طور جداگانه تفكيك و بررسي شود:

 


قبل از 18 سالگي

طبق ماده 18 قانون گذرنامه افراد زير 18 سال براي دريافت گذرنامه نياز به اجازه محضري از قيم قانوني خود (پدر يا پدربزرگ) يا قيم دارند. با اين وجود در ادامه تبصره 3 اين ماده براي افراد زير 18 سال كه سرپرست آنها فوت كرده و طبق حكم دادگاه به حد رشد رسيده يا دسترسي به ولي يا قيم ندارند و دارا بودن شرايط فوق، دريافت گذرنامه و اجازه خروج از كشور منوط به تاييد دادستان شهرستان محل درخواست گذرنامه مي باشد.


 


بين 18 سالگي تا ازدواج

اخذ پاسپورت براي دختران مجرد بالاي 18 سال نيازي به مجوز ندارد و مي توانند با در دست داشتن مدارك فوق براي دريافت گذرنامه اقدام كنند. لازم به ذكر است كه اگرچه زنان مجرد بالاي 18 سال مانعي براي اخذ گذرنامه ندارند، اما طبق مصوبه كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس براي خروج از كشور بايد اجازه ولي را داشته باشند.


 


بعد از ازدواج

در رابطه با شرايط اخذ گذرنامه براي زنان متاهل، حتي اگر سن آنها كمتر از 18 سال باشد، قانون گذرنامه در بند سه آورده است: زنان متاهل حتي اگر كمتر از 18 سال سن داشته باشند، با رضايت كتبي شوهر و در موارد اضطراري اجازه دادستان شهرستان محل درخواست گذرنامه. كه مكلف است حداكثر ظرف سه روز نظر خود را با قبول يا رد آن اعلام كند كافي است. لازم به ذكر است كه بر اساس ماده 19 قانون مذكور مرد مي تواند هر زمان كه بخواهد از اجازه خود صرف نظر كند و بدين ترتيب از خروج زن جلوگيري و تا رفع مانع گذرنامه وي ضبط خواهد شد.

همچنين زنان بالاي 18 سال كه در زمان تجرد پاسپورت دريافت كرده اند، پس از ازدواج براي خروج از كشور به رضايت همسر خود نياز دارند.


 


بعد از طلاق

در مورد شرايط اخذ گذرنامه براي زنان پس از طلاق نيز بايد گفت كه زنان مطلقه تا سن 40 سالگي براي اخذ گذرنامه نياز به اجازه ولي قانوني خود يا دادگاه دارند.

با توجه به مواردي كه در رابطه با شرايط اخذ گذرنامه براي افراد مختلف بيان شد، در پاسخ به سوال مطرح شده بايد گفت كه قانون اخذ گذرنامه و اجازه خروج از كشور براي افرادي كه فاقد آن هستند. دسترسي به پدر و جد پدري شما منوط به رضايت است دادستان محلي درخواست پاسپورت كرده است. مقالات حقوقي قابل استناد - شرايط اخذ پاسپورت و اجازه خروج

ماده 1 قانون گذرنامه

گذرنامه سندي است كه توسط مقامات ذيصلاح دولت جمهوري اسلامي ايران مذكور در اين قانون براي مسافرت اتباع ايراني به خارج از كشور يا اقامت در خارج از كشور يا سفر از خارج به ايران صادر مي شود.


ماده 2 قانون گذرنامه

اتباع ايراني براي خروج از كشور يا اقامت در خارج از كشور يا سفر از خارج به ايران بايد گذرنامه دريافت كنند. صدور گذرنامه منوط به ارائه مداركي است كه هويت و تابعيت ايراني متقاضي را ثابت كند. مدارك مذكور طبق آيين نامه اجرايي اين قانون تعيين خواهد شد.


ماده 3 قانون گذرنامه

 خروج از كشور بدون ارائه گذرنامه يا مدارك مسافرتي مذكور در اين قانون ممنوع است.


ماده 18 قانون گذرنامه

گذرنامه براي افراد زير با رعايت شرايط مندرج در اين ماده صادر مي شود:

1- اشخاصي كه كمتر از هجده سال سن دارند و كساني كه با اذن كتبي ولي يا قيم تحت ولايت يا قيم هستند.

تبصره 1 - به استثناي موارد فوق در مواقع اضطراري با تشخيص كميسيون مركب از نمايندگان وزارتخانه هاي كشور، اطلاعات، امور خارجه و شهرسازي و نماينده دادستان كل كشور.دفتري كه به دعوت وزارت كشور و در محل اين وزارتخانه تشكيل مي شود، به آنها اجازه خروج داده مي شود. متقاضيان اين تبصره موظفند مدارك مربوطه را به اداره گذرنامه تحويل و به كميسيون مذكور ارسال نمايند.

تبصره 2 - صدور گذرنامه و اجازه خروج از كشور براي افراد زير هجده سال كه پدر و مادر فوت كرده يا به حكم دادگاه مستضعف شناخته شده و با موافقت ولي يا قيم قانوني خود قصد خروج از كشور را دارند بلامانع است. .

تبصره 3 - صدور، تمديد، تفكيك و تمديد گذرنامه براي افراد زير هجده سال از سوي سفارتخانه هاي جمهوري اسلامي ايران در خارج از كشور، مگر در موارد استثناء در بندهاي اين قانون ممنوع است.

تبصره 4 - افرادي كه سرپرست آنها فوت كرده و طبق حكم دادگاه به حد رشد رسيده و يا دسترسي به ولي يا قيم ندارند و داراي شرايط فوق الذكر باشند مي توانند گذرنامه و خروجي دريافت كنند. مجوز با تاييد دادستان شهرستان محل درخواست.

2- مشمولان وظيفه عمومي با مجوز كتبي اداره وظيفه عمومي.

3- زنان متاهل حتي اگر كمتر از 18 سال سن داشته باشند با رضايت كتبي شوهر و در موارد ضروري با اجازه دادستان شهرستان محل درخواست گذرنامه كه لازم به ذكر است. اعم از پذيرش يا رد درخواست حداكثر ظرف سه روز كافي است. زناني كه با همسران خود در خارج از كشور زندگي مي كنند و زناني كه همسر خارجي انتخاب كرده و تابعيت ايراني باقي مي مانند از شرط اين بند مستثني هستند.

آشنايي با وكيل از طريق اينترنت

۲۱ بازديد

آشنايي با وكيل از طريق اينترنت و موتور جستجوي گوگل
در مجموع بايد توجه داشت كه در ايران مركز و نهادي تعريف شده براي جستجو و يافتن وكيل وجود ندارد و حتي برخي از افراد جامعه بر اساس يك تصور غلط به كانون وكلا مراجعه مي كنند.
با توجه به پيشرفت روزافزون فناوري، تقريباً هر اطلاعاتي را مي توان در اينترنت به خصوص در موتور جستجوي گوگل يافت و اطلاعات مربوط به وكلا نيز از اين قاعده مستثني نيست.
افراد مي توانند با صرف وقت و انرژي مورد نياز براي جستجو در سايت هاي اينترنتي، اطلاعات لازم از قبيل رشته تخصصي و علاقه مندي، مدرك تحصيلي، تعداد دعاوي برنده شده و ساير اطلاعات مورد نياز را به دست آورند و اين اطلاعات را با يكديگر مقايسه كنند. و با توجه به اين مقايسه بهترين وكيل را پيدا كنيد. همچنين در سايت برخي از وكلاي دادگستري مطالبي از قبيل گزارشات مربوط به پرونده هاي حقوقي و كيفري، مشاوره آنلاين و پاسخ به سوالات مراجعين وجود دارد كه مطالعه اين مطالب مي تواند اطلاعات مهم و موثري در مورد جستجو و يافتن وكيل خوب ارائه دهد. براي توانمندسازي مردم
نكته مهم و قابل توجه اين است كه اگرچه سايت هاي اينترنتي اطلاعات بسيار مهمي را براي انتخاب يك وكيل خوب در اختيار مراجعين قرار مي دهند، اما بهتر است افراد براي انتخاب وكيل با او مشورت كنند زيرا اين مورد مانند يك جراحي است. و افراد جامعه نمي توانند فقط به سايت پزشكان تكيه كنند، بلكه بهتر است در مورد جراحي خود با پزشك مورد نظر مشورت كنند.

 

پاسخ به سوال مطرح شده

در مورد پاسخ سوال شما بايد به اين نكته اشاره كرد كه اولين راه براي يافتن يك وكيل خوب كه يك روش سنتي است، پرسش از اعضاي خانواده، دوستان و آشنايان و استفاده از تجربيات آنها در زمينه انتخاب وكيل خوب است. اما امروزه به راحتي مي توان از طريق سيستم گوگل و وب سايت شخصي وكلا و موسسات حقوقي، اطلاعات لازم را در زمينه هاي مختلف از جمله علاقه وكيل به يك رشته تخصصي، دانش و اطلاعات، مدارك تحصيلي، گزارش پرونده به دست آورد. و غيره، اما بهتر است قبل از انتخاب وكيل، حتما با او مشورت كنيد تا از كيفيت كار و عملكرد آن وكيل مطمئن شويد.

 

 

مطالب حقوقي قابل استناد - شناخت وكيل از طريق وب سايت و گوگل
اصل 35 قانون اساسي

در تمامي دادگاه ها اصحاب دعوا حق دارند براي خود وكيل انتخاب كنند و در صورت عدم توانايي انتخاب وكيل بايد امكان تعيين وكيل براي آنها فراهم شود.

ماده ۶۵۶ قانون مدني

وكالت قراردادي است كه به موجب آن يكي از طرفين، طرف ديگر را براي انجام كاري نمايندگي مي كند.

ماده ۶۵۷ قانون مدني

وكالت قراردادي است كه به موجب آن يكي از طرفين، طرف ديگر را براي انجام كاري نمايندگي مي كند.

ماده 660 قانون مدني

وكالت ممكن است مطلق و براي تمام شئون موكل يا محدود و براي امور يا امور معين باشد.

ماده 661 قانون مدني

اگر وكالت مطلق باشد فقط مربوط به اداره اموال موكل خواهد بود.

ماده ۶۶۳ قانون مدني

وكيل نمي تواند عملي را انجام دهد كه خارج از حيطه وكالت او باشد.

ماده ۶۶۷ قانون مدني

وكيل بايد در افعال و اعمال خود مصلحت موكل را در نظر بگيرد و از آنچه موكل صريحاً به او اجازه داده و يا بر اساس قرائن و عرف و عادت در حدود اختيارات او است تجاوز نكند.

ماده 31 قانون آيين دادرسي مدني

هر يك از طرفين مي تواند حداكثر دو وكيل را براي خود انتخاب و معرفي كند.

ماده 35 قانون آيين دادرسي مدني

وكالت در محاكم شامل كليه اختيارات مربوط به دادرسي مي باشد مگر در مواردي كه موكل استثناء نموده يا تفويض خلاف شرع باشد.
1- وكالت در مورد اعتراض به رأي، تجديدنظرخواهي، تجديدنظرخواهي و اعاده دادرسي.
2- وكالت در سازش.
3- وكالت در ادعاي جعل يا انكار و شك در سند طرف و استرداد سند.
4- وكالت در شناسايي جعلي.
5- وكالت در ارجاع پرونده به داوري و تعيين داور.
6- وكالت در توكل.
7- وكالت در تعيين شخص تائيد شده و كارشناس.
8- وكالت در دعاوي خسارت.
9- وكالت در استرداد دادخواست يا دادخواست.
10- وكالت در جلب ثالث و دفاع از دعوي ثالث.
11- وكالت در ورود ثالث و دفاع از دعوي ورود ثالث.
12- وكالت در دعاوي متقابل و دفاع از آن.
13- وكالت در مطالبه ديون.

تسليم به راي چيست و چه آثاري دارد ؟

۲۶ بازديد

آثار و احكام ارائه شده براي رأي گيري

يك دادرسي عادلانه هميشه مستلزم آن است كه روند دادرسي به ترتيب و ترتيب مندرج در قانون آيين دادرسي انجام شود و هيچ يك از موارد اين روند ناديده گرفته نشود و از طرف ديگر اين امر باعث نمي شود كه محاكمه به نتيجه برسد. با تاخير

قانونگذار در قسمت چهارم قانون آيين دادرسي كيفري به موضوع اعتراض به رأي پرداخته و مرجع صالح رسيدگي به آراي غير قطعي را دادگاه تجديدنظر استان مي داند.

اصل اين است كه حكم را نمي توان تعيين كرد و مي توان به آن اعتراض كرد; اين اصل به دليل رويه دو سطحي است و فلسفه آن پيشگيري و اجتناب از اشتباهات يك مرحله رسيدگي به پرونده است. شايد بسياري از آرا در مرحله بررسي شكسته شود.

ماده 427 قانون آيين دادرسي كيفري جرايم قطعي را برشمرده و از اصل عدم قطعيت احكام و بند 5 ماده 14 ميثاق بين المللي حقوق مدني و سياسي مستثني است.

ماده 428 قانون مذكور نيز ناظر به تجديدنظرخواهي است و در مورد تجديدنظرخواهي جرايمي است كه ديوان عالي كشور صلاحيت رسيدگي به آن را دارد نه دادگاه تجديدنظر استان كه در اصل 161 قانون اساسي بر آن تاكيد شده است.

اما مواردي نيز وجود دارد كه متهم درخواست تجديدنظر نمي كند يا از حق خود سلب مي كند يا از تجديدنظرخواهي خود صرف نظر مي كند و يا به نحوي دادستان چنين درخواستي را رد مي كند. به اين مي گويند تسليم تصميم صادر شده. اين نكته را مي توان در ماده 6 قانون اصلاح برخي از قوانين دادگستري در سال 1356 مشاهده كرد كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي با راي شماره 661 مورخ 1382 اعتبار اين ماده به رأي گذاشته شد.

اما ماده 442 قانون آيين دادرسي كيفري صراحتاً در اين باره صحبت كرده است و هدف از اين ماده جلوگيري از اتلاف وقت و هزينه دادرسي در رسيدگي به مواردي است كه مجرم جرم خود را پذيرفته و از حكم خود اطاعت مي كند. ضمناً با توجه به اينكه مجرم به عمل ارتكابي خود اعتراف مي كند و براي تشويق وي به عدم تجديدنظرخواهي، براي وي اجري در نظر گرفته و براي مجازات وي تا يك ربع تخفيف قائل شده است. البته اين تخفيف مشروط به اين است كه طرف مقابل اين تصميم را بپذيرد و دادستان تجديدنظر نكند. در مورد قسمت اخير ماده كه به تخفيف مجازات اشاره دارد، بايد گفت كه اين ربع صرفاً به مجازات مقرر در رأي دادگاه بدوي اشاره دارد، نه تغيير نوع آن; بنابراين مجازات هاي جايگزين حبس در تقديم رأي منفي، ختم پرونده است و مجازات حبس با جزاي نقدي جايگزين نمي شود.

تسليم رأي و انصراف از تجديدنظر خواهي منحصر به جرايم تعزيري درجه اول تا هفتم بوده و معناي واخواهي يا تجديدنظر معناي خاص و محدودي ندارد و قصد مطلق قانونگذار است. صرف نظر از اينكه حكم مذكور قابل تجديدنظرخواهي است يا خير، استرداد اعتراض به رأي است. درخواست نظر در دادگاه تجديدنظر استان يا تجديدنظرخواهي در ديوان عالي كشور. راي وحدت رويه شماره 756 مورخ 1394 ديوان عالي كشور نيز مؤيد اين نظر است.

تخفيف يك چهارم مذكور در ماده براي مجموع مجازات تعيين مي‌شود و در صورتي كه دادگاه به نصف مجازات (مثلاً پنج سال حبس - دو سال و نيم تعليق) حكم به تعليق صادر كرده باشد. سه ماهه پنج ساله كاهش مي يابد. نمي تواند يك ربع دو سال و نيم باشد. اسناد حقوقي قابل استناد - ارائه شده به راي

اصل 161 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران

ديوان عالي كشور به منظور نظارت بر اجراي صحيح قوانين در محاكم و ايجاد وحدت رويه قضايي و انجام وظايف محوله طبق قانون بر اساس ضوابط تعيين شده توسط قانون تشكيل مي شود. رئيس قوه قضاييه


ماده 427 قانون آيين دادرسي كيفري

تصميمات محاكم كيفري حسب مورد در دادگاه تجديدنظر استان همان حوزه يا ديوان عالي كشور قابل رسيدگي است مگر در موارد زير كه قطعي مي باشد:

الف- جرايم تعزيري درجه هشت.

ب- جرايم مستلزم پرداخت وجه يا ارش در صورتي كه مبلغ يا مبلغ آن كمتر از يك دهم ديه كامل باشد.

تبصره 1- در مورد مجازاتهاي جايگزين حبس، ملاك تجديدنظرخواهي همان مجازات قانوني اوليه است.

تبصره 2- تصميمات قابل تجديدنظر اعم از محكوميت، برائت يا قرار منع و تعليق تعقيب موكول و به تعويق مي‌افتد. قرار رد دعوا يا تجديدنظر در صورتي مشمول اين حكم است كه رأي دعواي اصلي قابل تجديدنظر باشد.


ماده ۴۲۸ قانون آيين دادرسي كيفري

آراء صادره در مورد جرائمي كه مجازات قانوني آنها منقول استحبس ابد، قطع عضو، حبس ابد يا مجازات درجه سه و بالاتر و جرايم عمدي عليه تماميت جسماني كه مقدار آن نصف مبلغ كامل يا بيشتر باشد و آراء صادره در جرايم سياسي و مطبوعاتي. قابل تجديد نظر در ديوان عالي كشور است.

تبصره - اجراي اين ماده مانع از انجام ساير وظايف نظارتي موضوع اصل يكصد و شصت و يكم (161) قانون اساسي ديوان عالي كشور نيست.


ماده 442 قانون آيين دادرسي كيفري

در كليه محكوميت هاي كيفري در صورتي كه دادستان نسبت به حكم صادره تجديدنظر خواهي نكرده باشد، متهم مي تواند قبل از پايان مهلت تجديدنظر با مراجعه به دادگاه صادركننده حكم، حق تجديدنظرخواهي از خود سلب يا استرداد فرجام خواهي كند. و تقاضاي تخفيف مجازات كنند. در اين صورت دادگاه به صورت فوق العاده با حضور دادستان به موضوع رسيدگي و تا يك چهارم از مجازات تعيين شده كسر مي كند. اين حكم دادگاه قطعي است.