دستور جمع آوري، اهرم فشار براي پرداخت بدهي

۲۸ بازديد

در خصوص اخذ قرار وصول در پرونده هاي حقوقي نيز بايد گفت كه پس از طرح شكايت به دادگاه براي مطالبه هر نوع ادعاي مالي و دريافت حكم محكوميت بدهكار از دادگاه، بايد تقاضاي اجرائيه نمايد. حكم به دادگاه؛ پس از انجام اين كار بايد يكي از اموال متعلق به بدهكار را به دادگاه ارائه كند. ممكن است بدهكار پولي نداشته باشد يا شاكي از او مالي نداند كه بخواهد به دادگاه ارائه كند. در چنين شرايطي مي توانيد از ماده ۲ قانون نحوه اجراي محكوميت هاي مالي كمك بگيريد.

بر اساس اين قانون ابتدا بدهكار به دادگاه احضار و سپس دستور حضور در دادگاه و پرداخت بدهي وي صادر مي شود.
به ياد داشته باشيد كه قرار احضار در پرونده هاي حقوقي صرفاً براي پرداخت ديون است و مجازات محسوب نمي شود. زيرا در امور حقوقي مجازاتي وجود ندارد و فقط بحث پرداخت دين مطرح است; بنابراين دستور وصول حقوق قانوني تنها به عنوان اهرم فشار براي پرداخت بدهي محسوب مي شود.
در صورتي كه بدهكار عليرغم اين اهرم فشار در دادگاه حاضر شود اما بدهي خود را نپردازد به دستور قاضي دادگاه و به استناد ماده 2 قانون نحوه اجراي محكوميت هاي مالي در صورت عدم توانايي واقعي به حبس محكوم مي شود. تا زماني كه بدهي خود را پرداخت كند. خواهد بود
توجه داشته باشيد كه اگر شخصي كه از او طلبكار هستيددر طول روند پرونده مالي شما مي فروشد، از بين مي رود يا مي ميرد، اصلاً جاي نگراني نيست. زيرا در صورت فوت بدهكار مي توانيد طلب خود را از ورثه او بگيريد و اگر اموال وي از بين برود و ورشكسته شود، دادگاه بدهي را به صورت اقساط براي او پرداخت مي كند; يعني بدهي او برحسب درآمدش تقسيم مي‌شود، اما بدهي كسي را از اداي دينش بري نمي‌كند.
همچنين اگر مديون مال خود را به نام ديگري انتقال داده باشد، دو حالت دارد: اگر پس از شكايت شاكي انجام شود، قابل قبول نيست و اموال او توقيف مي شود. اما اگر قبل از شكايت شاكي وجود داشته باشد كمي مشكل مي شود و اثبات آن را به وكيل واگذار كنيد.
 
دادخواست دستور توقيف وجود ندارد
اگر شما از آن دسته افرادي هستيد كه نمي دانيد در پرونده هاي حقوقي چيزي به نام دادخواست كتبي وجود ندارد، بايد بدانيد كه هيچكس نمي تواند به دادگاه مراجعه كند و دادخواست ارائه كند. تنها پس از صدور حكم قطعي مي توانيد براي منع تعقيب اقدام كنيد، بنابراين بايد تا اجراي پرونده منتظر بمانيد.

همچنين نحوه اجراي اين قانون در پرونده هاي حقوقي براي كليه محكوميت هاي مالي مانند نفقه، نفقه، چك و ... يكسان است و تنها تفاوت اين است كه در دادخواست شكايت خود نوع درخواست خود را مي نويسيد.
 
 

قرارهاي مربوط به قرار بازداشت
در جرايم كيفري نوعي قرار جلب وجود دارد كه به موجب آن متهمي كه از حضور در دادگاه ممانعت به عمل آورده است، با صدور قرار جلب به الزام وي مجبور به حضور در دادگاه مي شود. وقتي از شخصي شكايت مي‌شود و درباره او تحقيق مي‌شود، مقام قضايي، بازپرس، ممكن است چندين تصميم مختلف بگيرد. يكي از اين تصميمات اين است كه ممكن است براي متهم قرار دستور صادر كند.

دستور ديگري كه در موارد خاص صادر مي شود قرار تعليق تعقيب است كه در صورتي صادر مي شود كه متهم فوت كرده باشد يا جرم وي مشمول مرور زمان شده باشد و به همين دليل ديگر متهم قابل تعقيب نيست.
قرار ديگر، قرار تقصير است. زماني كه مجرميت متهم براي بازپرس تاييد شد، حكم مجرميت صادر مي شود. سپس بازپرس پرونده را براي صدور كيفرخواست به دادستان ارجاع مي دهد. اعتراض به قرار منع تعقيب
در موردي كه بازپرس پس از تحقيقات، قرار منع تعقيب يا منع تعقيب متهم صادر كرده باشد، يعني گفته باشد كه متهم به دليل ناكافي يا جرم نبودن عمل منتسب به او قابل تعقيب نيست. و بايد آزاد شود. شاكي و دادستان حق اعتراض و اعتراض به اين تصميم را دارند.

هنگامي كه دادستان يا شاكي از اين قرار درخواست تجديد نظر و اعتراض به آن مي كند، پرونده براي رسيدگي به اين اعتراض به دادگاه مي رود و دادگاه به پرونده ها رسيدگي مي كند و در صورتي كه به اين نتيجه برسد كه متهم قابل تعقيب است. دستور بازپرس مبني بر اينكه متهم قابل تعقيب نيست صحت ندارد، خلاف دستور بازپرس است و «قرار احضاريه» صادر مي شود.
محاكمه يا محاكمه به اين معني است كه دادگاه تشخيص مي دهد كه اين پرونده بايد داراي اقرار مجرميت و كيفرخواست باشد و مي توان آن را در دادگاه مطرح كرد.
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.